دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

باغ بلور

باغ بلور

نویسنده: محسن مخملباف
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 352
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ: 3

کیفیت : صفحات درحد نو ؛ لبه کتاب تاب دارد

 

مروری بر کتاب 

باغ بلور استعاره از باغی است که هر دم از آن بری می‌رسد. قصه غصه‌ها، ناکامی‌ها و شکیبایی‌ها.این کتاب مجموعه‌ای از متل‌ها، مثل‌ها، تعبیرات کنایی و گفتگوی شخصیت‌پردازی داستان ماهرانه و دقیق به نظر می‌رسد.  نویسنده از همان آغاز تک تک شخصیت‌ها را با توجه به نقشی که در وقایع داستان ایفا می‌کنند، معرفی کرده است. ماجرای داستان به سال‌های جنگ ایران و عراق بر می‌گردد که بسیاری از خانواده‌های ایرانی کسان‌شان را در آن از دست داده‌اند یا معلول بازیافته‌اند. ...

تحلیل و بررسی باغ بلور رمان«باغ بلور» به بررسی زندگی خانواده های شهدا و جانبازان پرداخته و اشاره ای هم به زندگی سرمایه داران طاغوتی فراری دارد. این رمان،با انتقادهای شاید اجتماعی-سیاسی و همچنین با بیان ناتوانیهای جانبازان و خانوده های شهدا در حل مشکلاتشان و با نمایش بی توجهی مسئولانی که پشت شیشه های دودی و بنزهای ضد گلوله،به این واقعیات می نگرند)در نتیجه دیدشان واضح و روشن نیست)به این نتیجه می رسد که خوشا به حال شهدا که رفتند وبه باغ بلور رسیدند و بدا به حال بازماندگان که سرنوشتشان چنین است:«از پل روی جویی عبور کردند،خیابان بود.

مخملباف که تنها داستان کوتاه قصه ای برای جبهه را پیرامون جنگ نوشته بود، این بار با نوشتن داستان بلند باغ بلور، عنوانی دیگر را به کارنامۀ خود اضافه کرد. داستان باغ بلور دربارۀ جنگ است ونه ازجنگ. مخملباف دراین داستان به وضعیت خانواده های شهدا وجانبازان پرداخته است؛ آن هم با یک چاشنی اجتماعی- سیاسی- انتقادی. درخانۀ مصادره شده ای، که صاحبش به خارج ازکشور فرارکرده، چند خانواده کنارهم زندگی می کنند. محل اسکان آنها قبلاً محل سکونت مستخدمان این خانه بوده است.

لایه و فرزندانش ساره وسلمان خانواده شهید هستند. شش هفت ماهی ازشهادت منصور، شوهر لایه می گذرد. مشهدی وعالیه زنش با هم زندگی می کنند. آنها پسرشان اکبر را درجنگ ازدست داده اند. سوری، زن پسرشان به همراه فرزندانش سمیره ومیثم با آنها زندگی می کنند. احمد پسرکوچک شان به جبهه رفته است. حمید جانبازی است که با همسرش ملیحه دراتاق دیگری ازاین خانه زندگی می کنند. خورشید نیزمستخدم صاحب خانه است که بعد از رفتن آنها به خارج، مانده تا اموال باقی مانده را حفظ کند ومواظب خانه باشد. اونیز با همسر معتادش، قربانعلی، ساکن یکی دیگر از اتاق هاست.
لایه، به تشویق خورشید، زنی هفت خط و کارکشته، با مرد مجهول الهویۀ زشتی به نام کریم ازدواج می کند و مرد بعد ازآن که موفق می شود، به خاطر این ازدواج، یک وانت نو از بنیاد شهید بگیرد، لایه را می گذارد و می رود. لایه در پایان داستان، همراه خورشید، راهی مشهد می شود تا سرنوشتی حتی شومتر ازخورشید پیدا کند. حمید همچنان به خاطر قطع نخاع اش گمان می کندکه همسرش نه به خاطر علاقه به او بلکه به خاطر ثواب، به این ازدواج تن داده است. اما سرانجام، پس ازنبش قبراکبر، شوهر شهید سوری، با دیدن جسد عطرآگین او، منقلب می شود، ونوع نگاهش به خود وزندگی تغییر می کند. او وهمسرش، سرانجام با قبول دختربچه ای بی سرپرست می کوشند تا بخشی ازکمبودهای زندگی خود را جبران کنند.

سوری، با اصرار پدرشوهر خود، به همسری برادرشوهرش احمد درمی آید. اما بعد ازچندی به او می گویند که شوهر اولش شهید نشده بلکه اسیرشده است، او دچار بیماری روحی روانی شدیدی می شود. اگرچه با نبش قبر ودیدن جسد شوهراولش، این شبهه برطرف می شود، اما تأثیراین قضایا ونیزشهید شدن شوهردومش، باعث می شود که بعد از زایمان بچه ای که ازاحمد درشکم دارد، دربیمارستان بیماران روانی بستری شود. درنتیجه پرستاری فرزند سومش ازهمان بدو تولد به مادرشوهرش عالیه محول می شود. عالیه که خود دو فرزند و شوهرش را درجنگ از دست داده و مدتی نیز به خاطر بحران های روحی شدید ناشی ازاین قضایا دربخش بیماران روانی یک بیمارستان بستری بوده،با مرخص شدن ازبیمارستان، مجبور به نگه داری سه فرزند خردسال دو پسر شهیدش می شود.

صاحب طاغوتی خانه، که با تغییر فضای سیاسی کشور نه نفع طاغوتیان و زیان انقلابی ها، به کشور برگشته، ازطریق قانون وقوۀ قضاییه، اموال خود و ازجمله همین خانۀ مذکور را پس می گیرد و خانواده های شهدا را ازآن بیرون می کند. سه خانواده، تنها دریک اتاق بزرگ دریک هتل مصادره ای اسکان داده شده اند و با وضعی سخت و دشوار زندگی مشکلی را می گذرانند. تا آن که، با رفتن لایه به همراه خورشید، به دوخانواده، تقلیل می یابند.

درآخر داستان، با گریه های شدید نوزاد سوری ناشی ازگرسنگی و استیصال عالیه ودیگران درآرام کردنش مواجه هستیم که درنهایت، با جوشیدن مهجزه آسای شیر درسینه های عالیه، داستان پایان می پذیرد. مخملباف با هوشیاری تمام داستان خود را با شرح کنش زایمان، که فصل ممیز زن ومرد است، آغاز می کند تا در ادامه جایگاه اجتماعی زن های داستان خود را نشان دهد. در واقع زن های داستان او آدم های فقرزده، جاهل و بی اراده ای هستند که دست تقدیر آنها را به سویی می کشد.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات