- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 194430 - 76/6
- وزن: 0.30kg
بازی عشق
نویسنده: ر. اعتمادی
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 275
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
ساعت نه و نیم صبح بود که من و پدر مادرم وارد ایستگاه قطار تهران _ مشهد شدیم من از روی پله های بلند ایستگاه دو رشته قطار سیاه رنگ رو دیدم که آدم ها مثل مورچه از سر و کلشون بالا می رفتن و من از نوعی ترس و نگرانی پر شده بودم.
پدرم که با اون قد کوتاه و چاقش به زحمت ساک و مقداری خرت و پرت و به جلو می کشید اول نگاهی به محیط ایستگاه انداخت و بعد با همان لحن آرام و دوستانه اش گفت :
مریم! مواظب باش بابا! خیلی شلوغه!
آه که این پدر من چقدر مهربان و خوبست.همیشه و در همه جا مواظب مریمش هست . همیشه و همیشه مریم اش و همون دختر بچه توپول و شیطونی می بینه که وقتی دستاش و می گرفت و اونو به خیابون می برد ناگهان مریم دستش و از دست پدر می کشید و از لابه لای اتومبیل ها به اون طرف خیابون می دوید و عرق سرد ترس را بر پشت پدر بر جا میگذاشت.
سرم را برگردوندم. به چهره عرق کرده پدر و قدم های آهسته مادر که همیشه در سکوت راه می رفت نگاه کردم و گفتم:
- پدرجون نترس! من حالا یک دختر شونزده ساله ام!
پدر از سر رضایت لبخندی زد ، او همیشه به دختر کوچکش افتخار می کرد...