- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 188999 - 203/2
- وزن: 0.40kg
باران برگ ذوق
نویسنده: منوچهر آتشی
به کوشش: عبدالمجید زنگویی
ناشر: قلم آشنا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 303
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
آتشی غزل را به نسبت شعر نیمایی و آزاد آن گونه که باید جدی نگرفته است ولی آن را رد هم نمی کند.آتشی آن گونه نیست و نمی اندیشد که از گذشته و شعر کلاسیک ببرد و آن را نادیده بگیرد و یا مانند بعضی ها ارزشی برایش قایل نه باشد ولی بر این باور بود که غزل پاسخ گوی نیاز امروزی جامعه نیست برای خودش غزل را حاصل خلوت خاص و تفنن خاصی که برای هر شاعر و پارسی گوی- حکم نوعی تزیین و آرایش درون مستمر دارد هست و اغلب هم ناخواسته زمزمه می شود.
انگیزه و عادت طبع آزمایی هم در میانه هست. زیرا مطالعه ی مستمر ادبیات کلاسیک-ادبیات طولانی کلاسیک- که اگر جزو برنامه ی هر شاعر پارسی گویی نباشد-غریب است.همیشه تو را به این بازی بر می انگیزد. عشق هم و اشراق هم، که برای ما سرایندگان شرقی،(عادات کهنه)کهنه ناشدنی هستند حضور دارند. پس غزل هم همیشه حضور خواهد داشت.
با همه ی این ها غزل آتشی باری از تخیل-احساس-اندیشه-نازک خیالی و ظرافت و صنایع شعری به ویژه تلمیع و تمثیل را به دوش می کشد و در این راستا غزل های قوی که با غزل های خوب معاصر قد می زنند-ارائه داده است، بی آن که ادعایی داشته باشد.
آید بهار و پیرهن بیشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر، ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو
زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود
ما را غم کهن به می کهنه بسپرید
به حال ما چه سود اگر شیشه نو شود
شبدیز، رام خسرو و شیرین به کام او
بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود
جان میدهیم و ناز تو را باز میخریم
سودا همان کنیم اگر، پیشه نو شود