- موجودی: موجود
- مدل: 202560 - 5/4
- وزن: 0.20kg
این داستان را نخوانید
نویسنده: کامران سحرخیز
ناشر: سوره مهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 80
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه 14 داستان
این داستان را نخوانید یک کتاب تماماً تجربی است؛ چرا که نویسنده چه در ساختار و روایت و چه در سوژه و محتوا دست به تجربهورزی و آزمودن شیوههای نو زده است. اولین قصه کتاب، همان «این داستان را نخوانید» است. نویسنده در این داستان، به سبک و سیاق نویسندگان پستمدرن، مدام روایت اصلی داستان را به تعویق میاندازد و سرخوشانه با مخاطب و خود متن، شوخی میکند.
«پیله» داستانی است با رویکرد قصههای سورئال درباره عدهای که سالهاست لب دریا نشستهاند اما هیچ شناختی از آب و شنا ندارند. «هزار و سیصد و چهل و سومین دوست» هم همین فضای فراواقعی را دارد و از شخصیتی به نام «آقای انساندوست» حرف میزند که دوستانش را میخورد!
«پدربزرگ پدر من» داستان شاعرانهای است که در آن، راوی به دوازده سالگی پدرش میرود و از چشم او دنیا و آن روزگار را میبیند. «هرجا عشق بارید از ماست» داستانی است با حال و هوای عرفانی، اما سحرخیز با همان رویکرد ساختارشکنانه و شوخ و شنگ که به آن اشاره شد، ناگهان از این داستان به داستان «رسا، نه» میپرد که نوعی شوخی با داستانهای پلیسی غربی است!
داستانهایی که ساختارشکن و تجربهگرا هستند، همواره در زمان انتشار با منتقدانی سنتی روبهرو میشوند که آنها را نمیپذیرند یا جدی نمیگیرند. به همین خاطر، نویسندهای که دست به خلق چنین آثاری میزند باید جسارت و استقامتی شگفت داشته باشد. کامران سحرخیز با کتاب «این داستان را نخوانید» نشان داده است که از همین دست نویسندگان است؛ چرا که بیاعتنا به شیوههای مألوف قصهنویسی و بدون توجه به خردهگیریهای معمول و متداول، نترسیده و راه خودش را رفته است.
البته داستانهای تجربهگرا همواره در معرض این آسیب هستند که بیریشه و اساس شکل گرفته باشند و پس از مدتی هم از یاد بروند؛ اما به نظر نمیرسد که چنین خطری، کتاب «این داستان را نخوانید» را تهدید کند. چون سحرخیز با همه جسارتهایش در شکستن ساختارها همواره نیمنگاهی به ادبیات کهن داشته و نوآوریهایش را با این ذخیره ارجمند، همراه کرده است.
فهرست
این داستان را نخوانید!
پیله
هزار و سیصد و چهل و سومین دوست
پدربزرگ پدر و من
بی چشم و گوش
هر جا عشق بارید از ماست
رسا، نه
پرنده بیچاره
دیوژن فضایی
چهل و دو، پنجاه و هفت
آخرین دف
مردی که هر چه صدا بود با خود برداشت و برد
شلغم خوران
اسمع، افهم