- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 125515 - 110/6
- وزن: 0.50kg
- UPC: 140 = 150
ایرانیان ارمنی
نویسنده: اسماعیل رائین
ناشر: رائین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 206
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1349 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
مصور
اين كتاب تاريخچه اي است فشرده و اجمالي، از زندگي سياسي و اجتماعي ايرانيان ارمني يكي از اصيل ترين اقوامي كه از ديرباز در اين مرز و بوم ساكن بوده و همراه با ساير اقوام و طوايف، تاريخ ملتي كهنسال را بنيان نهاده اند.
ايرانيان و ارمنيان از روزگاران دور تا امروز در كنار هم زيسته اند و بر زبان، فرهنگ و سنت هاي هم تاثير گذاشته اند. هيچ قوم و ملتي به اندازه ارمنيان با ايرانيان نزديك نبوده اند. سرزمين ارمنستان، در واقع ادامه سرزمين ايران است. ایرانيان و ارمنيان هر دو از نژاد آريايي هستند كه در زمان هاي دور، از نخستين خاستگاه اقوام آريايي، به سوي ايران و ارمنستان كنوني حركت كرده اند. زبان ارمني يكي از زبان هاي مستقل آريايي است كه با زبان فارسي پيوندي ناگسستني دارد.
کتابی که اینک در دست شماست تاریخچهای است فشرده و اجمالی، از زندگی سیاسی و اجتماعی«ایرانیان ارمنی»؛ یکی از اصیلترین اقوامی که از دیرباز در این مرز و بوم ساکن بوده و همراه با سایر اقوام و طوایف، تاریخ ملتی کهنسال را بنیان نهادهاند.
با آن که از دوهزار سال پیش تا به امروز، ارمنیان با دیگر ایرانیان سرنوشتی مشترک داشته و در همه حوادث تاریخی و نشیب و فرازهای زمان، شریک غم و شادی و شکست و پیروزی یکدیگر بودهاند، و با آن که از سیصد سال پیش، با مهاجرت گروههای کثیر ارامنه به مناطق مرکزی ایران، دامنه این آمیزش و پیوند بیش از پیش گسترش یافته است، متأسفانه هنوز پژوهشی کامل و شایسته در زمینه شناسایی این قوم صورت نگرفته و عدم آگاهی بر تاریخ و زندگی ارامنه، نه تنها قسمتی از تاریخ سرزمین ما را در پردهای از ابهام پنهان ساخته، بلکه رواج پارهای تعبیرات و تصورات نادرست، انگیزهای بوده تا همواره یک نوع جدایی بین اینان و دیگر اقوام احساس شود، چنان که عنوان «اقلیت ارمنی» یا « ارامنه ایران» خود یکی از این گونه تعبیرات است که برای نخستین بار در این کتاب، اصطلاح کاملتر و رساتری به جای آن آمده است.
تنها اثر مستندی که از زندگی ایرانیان ارمنی در دست است، تحقیق عالمانه و فوقالعاده ارزنده استاد دانشمند، نصرا لله فلسفی است درباره زندگی شاهعباس بزرگ، که طبعا مهاجرت گروههای ارمنی به ایران را نیز شامل شده است، و قسمتهایی از آن را در کتاب حاضر ملاحظه خواهید کرد.
گذشته از اثر گرانبهای استاد فلسفی که میتواند پایهای اساسی برای تحقیق درباره زندگی ارامنه و مهاجرت آنان باشد، در سالهای اخیر کرسی زبان ارمنی در دانشگاه تهران نیز دایر شده است که طبعا اقدامی است مثبت و ثمربخش، برای شناخت ارمنیان ارمنستان و به ویژه ایرانیهای ارمنی.
متأسفانه پس از پایان چاپ کتاب حاضر بود که قسمتی از مجموعه اسناد سیاسی وزارت خارجه کشورهای ایالات متحده و انگلستان به دست ما رسید، که مدارک بسیار ارزندهای است و فعالیت ارامنه را در جریان جنگهای اول و دوم جهانی منعکس میسازد. البته اسناد مورد بحث، جنبههای متفاوت و متضاد دارد، چنان که در اسناد وزارت خارجه انگلیس حوادث پس از استقلال ارمنستان تشریح شده اما در اسناد وزارت خارجه آمریکا گزارشهای تأسفآوری از همکاری تنی چند از ارامنه مقیم تبریز، رشت، آبادان و شهرهای دیگر آذربایجان، با ارتشهای بیگانه، در جریان اشغال ایران به چشم میخورد.
امید است روزی مجموعه این اسناد به زبان فارسی ترجمه شود و در اختیار همگان قرار گیرد، تا حقایق بیشتری از تاریخ و زندگی این قوم روشن شود. کتاب حاضر، اگر چه خلاصهای بیش نیست و طبعا نمیتوان نام تاریخ یا تحقیق کامل بدان داد، ولی هرچه هست میتواند پایهای برای تحقیقات بعدی باشد و امید است که در همین حدود مورد قبول علاقهمندان و محققان دانشمند واقع شود.
حق این است که نوشته حاضر را به دکتر رستم استپانیان جراح معروف قلب، و هرایر خالاتیان نویسنده معاصر ارمنی تقدیم دارم، که آن دوست جسمم را حافظ و نگهبان بوده است و این یک روانم را… همچنین در تدوین این کتاب مرهون و سپاسگذار دو دوست و همکار ارجمند دیگرم، نخست علیاصغر افراسیابی، نویسنده زحمتکش و آزاده و ستمدیده که مرا یار و مددکار بوده است و مخصوصا انتخاب عنوان این کتاب«ایرانیان ارمنی» با راهنمایی اوست.ضمنا در صفحه چهارم جمعیت ارامنه که در اصل یکصد و پنجاه هزار نفر است، پانزده هزار چاپ شده که قطعا خوانندگان صاحبنظر توجه خواهند فرمود.
سخن از قوم بزرگ و کهنسالی است که قدمتی همزمان با آغاز تاریخ دارد و برای شناخت کامل آن، باید از نخستین برگههای تاریخ ـ به ویژه تاریخ میهن عزیزمان ایران ـ به شروع این بررسی و شناسایی پرداخت.قبل از آغاز سخن درباره ارامنه، تذکر این نکته و اصلاح این اشتباه «لفظی» که تدریجا به یک لغزش «تاریخی» بدل شده است لازم به نظر میرسد. هنگامی که عنوان«ارامنه ایران» و یا زنندهتر از آن اصطلاح «ارامنه مقیم ایران» را به کار میبریم، گویی از قوم و ملتی بیگانه سخن میگوییم که به طور موقت یا دائم در سرزمین ما به سر میبرند و تنها رشته و پیوندشان با «ملت» ایران، سکونت آنها در این مرز و بوم است.
چنان که یک کتاب رسمی تاریخ، فصل مخصوص به ارامنه را چنین آغاز میکند:
«یکی از ملل متنوعه ساکن ایران، ارامنه هستند که از چندین هزار سال پیش تا کنون با ما هم آبشخور بودهاند…»
و بدین سان این کتاب، هموطنان ارمنی ما را بیگانگانی میداند که حتی پس از گذشت «چندین هزار سال»، ملیتی جدا از سایر مردم این سرزمین دارند… حال آن که «ارامنه» نیز مانند سایر نژادها و اقلیتهای مذهبی، قبل از هر چیز«ایرانی» هستند… ایرانیانی پاکنهاد، که همزمان با پیدایش نخستین نشانههای تمدن در این فلات پهناور سکنی گزیدند و از همان روزگاران بسیار دور تا به امروز دوشادوش سایر برادران و خواهران هموطن خویش از هیچ تلاشی برای سربلندی و آبادانی این سرزمین دریغ نکردند.
آنها از نخستین اقوامی بودند که به ندای بشردوستانه زرتشت: «پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک» پاسخ مثبت دادند… توسط کوروش بزرگ همراه با سایر اقوام پارسی به صورت ملتی یکپارچه درآمدند… به فرمان داریوش کبیر شاهنشاه هخامنشی برای حفاظت مرز و بوم خویش پیکار کردند… برای مقابله با تهاجم تازیان ـ بدون توجه به اختلافات مذهبی ـ به صفوف سپاه ساسانیان پیوستند… رو در روی جلادان مغول ایستادند… در رکاب پادشاهان صفوی و نادرشاه افشار شمشیر زدند… و در انقلاب مشروطیت سیمای درخشانی چون «یپرم خان» داشتند که نام خود را در کنار اسامی رادمردان آزادهای چون شادروان آیت الله بهبهانی و طباطبایی جاویدان ساخت و نام قوم خویش را در تاریخ کوشندگان راه آزادی ثبت کرد.
ارامنه در طی قرون و اعصار پیکار با دشمنان جامعه ایرانی و ترویج هنر و صنعت، آثار ارزندهای در این مرز و بوم به جای نهادند. کلیسای بزرگ «وانک» اصفهان در کنار مسجد لطف ا لله و«قره کلیسا» در کنار مسجد کبود آذربایجان همواره مبین این حقیقت است که ایرانیان ارمنی، از سایر اقوام، نژادها و اقلیتهای مذهبی که مجموعا ملت ایران را تشکیل داده اند جداییناپذیرند و اصطلاح «ارامنه ایران» همان قدر نابهجاست که مثلا هممیهنان آذربایجانی را «ترکهای ایران» و هموطنان ساکن شمال و غرب ایران را «گیلانیان ایران» و یا «کردهای ایران» بنامیم.
… و اما ریشه ی این اصطلاح نادرست از کجاست؟… آمدن عنوان «ارامنه» قبل از نام هر کشور و احساس بیگانگی که در آن مستتر است از آن جاست که ارامنه در ممالک عیسوی مذهب بعنوان یک «اقلیت ملی» زندگی می کنند، نه یک «اقلیت مذهبی». در حالی که در ایران ریشههای مستحکم قومی و نژادی که از قرنها قبل از پیدایش مسیح، بین آنان و سایر ایرانیان وجود داشته است، ارامنه را عضوی جداییناپذیر از جامعه ما ساخته است. این یگانگی نژاد باعث شده است که ارامنه در بسیاری از زمینهها از جمله زبان و آداب و رسوم باستانی با سایر ایرانیان پیوسته و مشترک باشند، و نکته جالبتر این که پس از پیدایش مسیحیت و گرایش ارامنه به این مذهب نیز مراسم باستانی فراوانی چون چهارشنبه سوری و پریدن از روی آتش، عید نوروز، سیزده به در، عروسی و حنابندان و بسیاری آداب و رسوم دیگر توسط ارامنه حفظ شده، و هم اکنون نیز با اندکی اختلاف به صورت مراسم مذهبی انجام میشود.
اشتراک زبان نیز ـ چنان که اشاره شد ـ یکی دیگر از دلایل انکارناپذیر پیوند و بیگانگی نژاد ماست. زبان شناسان با تحقیق و بررسی و مطالعه در زبانهای فارسی و ارمنی چندهزار کلمه مشترک یافتهاند که در هر دو زبان به یک معنی به کار برده میشود. در کهنترین متون ادبیات ارمنی که از قرن پنجم میلادی ـ نزدیک به ۱۵۰۰سال پیش ـ به جای مانده است، این کلمات مشترک به چشم میخورد، کلماتی مانند:
انگام ـ هنگام
دژوار و پژوار ـ دشوار
دشخیم ـ دژخیم
آندام ـ اندام
و همچنین کلمات دیگری که در زبان فارسی قدیم رواج داشته و اینک منسوخ شده ولی ارامنه هنوز این کلمات را با تلفظ و معنی فارسی آن به کار میبرند.