- موجودی: موجود
- مدل: 203212 - 92/7
- وزن: 0.30kg
ایجاد رابطه با خود و دیگران
نویسنده: ویرجینیا ستیر
مترجم: مریم مرتاض
ناشر: روشنگران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 84
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
مسیر ارتباط بهتر با یادگیری در مورد تماس آغاز می شود. شما چشم، گوش، احساسات، گفتار، فکر، حرکت، اعمالی دارید که از طریق آنها با خود و دیگران ارتباط برقرار می کنید. اغلب مردم ماهیت این فرآیند را نادیده می گیرند. در برقراری تماس ویرجینیا ساتیر به این موضوع میپردازد که چگونه میتوانید از همه این عناصر استفاده کنید، چگونه همه چیز به این شکل درآمده است و مهمتر از همه، چگونه میتوان تغییر را آغاز کرد. او از تکنیکهایی استفاده میکند که در کارگاههایش ایجاد شده است تا مشخص کند چه عادتها و تجربیاتی به روشهای ظریفی بر شما تأثیر میگذارند.
اﻳﺠﺎد راﺑﻄﻪ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در آن ﭘﻴﺮوز ﺷﻮی و ﺗﻤﺎم ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎلی زﻧﺪگی کنی. وﺳﻴﻠﻪای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ آن میتوانی یک رابطهی ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ و صمیمی ﺑﺮﻗﺮار کنی و ﻣﺜﻞ یک اﻧﺴﺎن واقعی، ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی اﻧﺴﺎنیات را ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﺗﻠﻔﻴﻖ کنی. اﻳﺠﺎد راﺑﻄﻪ دﺳﺘﺎوﻳﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ ﺗﻮ را رﺷﺪ میدهد و ارﺗﺒﺎطهای تو را با خود و دیگران ﺗﻘﻮﻳﺖ میکند.
رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اﻓﻖ رﺷﺪ ﺣﺎﺻﻞ یک ﻋﻤﺮ ﭘﮋوﻫﺶ و ﺗﻼش اﺳﺖ. ﺗﻼش و ﭘﮋوهشی ﻛﻪ ﻣﺎ را ﺑﻪ ﺷﻜﻴﺒﺎیی و ﺳﺎزﮔﺎری ﺑﺎ ﺗﻼﻃﻢ ﻫﺎی درونی ﺧﻮد ﺗﺮﻏﻴﺐ میﻛﻨﺪ. ﺷﻨﺎﺧﺖ خود و اﻳﺠﺎد راﺑﻄﻪ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﻛﻠﻴﺪ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﺳﺖ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ و کاملتر ﺑﺎ ﺧﻮد و دﻳﮕﺮان ارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار ﻛﻨﻴﻢ، اﺣﺴﺎس ﺑﺎ ارزش ﺑﻮدن، دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ و ﺳﻼمتی، ﻣﺎ را زودﺗﺮ در ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼﺗﻤﺎن ﭘﻴﺮوز میﮔﺮداﻧﺪ.
... اولین مرحلهٔ تغییر صادق بودن با احساساتمان است صادق بودن قلب ایجاد رابطه است. من این وضعیت صادق شدن را همآهنگی مینامم. مسئله ناراحت کنندهای که وجود دارد این است که بیشتر مردم احساسشان را بهطور نادرستی بهکار میبرند و نمیدانندکه نوع دیگری هم میتواند باشد. در حقیقت فکر میکنند کاری را که باید انجام داد، انجام میدهند، در نتیجهٔ چنین تفکری رنج بیفایده میکشند.
برای انسان شدن همآهنگی لازم است و شما خود مهمترین منبع هستید، زیرا خودتان بار مسئولیت وجودتان را به دوش میکشید. همآهنگی همچنین راهی است برای خطر کردن، یک تعریف ساده از خطر کردن این است که شما دست به عملی میزنید که تا بهحال آنرا انجام ندادهاید و یا آنرا با روش جدیدی انجام میدهید.
آیا تا بهحال داستان آن عروس جوان را شنیدهاید که رُستبیف را چطور درست میکرد؟ همسر جوانش با تعجب بسیار زیادی میدید که او گوشتها را به دو قسمت تکه میکند و در دو تابه قرار میدهد. وقتی از او سؤال کرد که چرا این کار را میکند؟ زن جوان با اعتمادبهنفس جواب داد که راه تهیه آن همین است چرا که مادرش هم به همین روش آنها را درست میکرده است و مرد که از منطق همسر جوانش دچار تعجب شده بو، تصمیم میگیرد در این مورد تحقیق بیشتری کند. بنابراین به سراغ مادر همسرش میرود و متوجه میشود که او نیز به همان ترتیب رُستبیفها را درست میکند و دلیلش هم این بود که مادرش چنین میکرده است. خوشبختانه مادر پیر آن زن هنوز زنده بود و وقتی داستان را از پسر جوان شنید، با خنده جواب داد: آه خدای من، من همیشه مجبور بودم به آدمهای زیادی غذا بدهم و فقط تابههای کوچک داشتم و به همیندلیل آنها را به تکههای کوچک تقسیم میکردم...