- موجودی: موجود
- مدل: 175347 - 67/1
- وزن: 0.30kg
ایبیش
نویسنده: سلیمان ولی اف
مترجم: ابراهیم دارابی
ناشر: معلمان تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 108
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
بچه ها شما قصبه ما را دیده بودید؟
روستای ایبیش در شبه جزیره ی آبشوران روى تپه ى کوچکى قرار دارد، این روستا سال ها پیش پر از درخت هاى انگور بوده است. اما کم کم ملاکان بزرگ زمین ها را از دست دهقانان بیرون آورده اند و در آنجا به اکتشاف و استخراج نفت پرداخته اند. کم کم انجیرهاى زرد شیرین باغ ها به فراموشی سپرده شده و در عوض دود چراغ هایى که با نفت سیاه مى سوزند، همه جا را فرا گرفته است. کمک م نفت روى آب را فرا می گیرد و پرهای پرندگانی که براى آب تنى مى آیند نفتى می شود.
ایبیش با دوستش جبى هر روز با پارچه نفت ها را جمع مى کنند و مى فروشند ولى فرخ پسر ارباب با آن دو مخالف است و همیشه با آنها دعوا و کتک کارى دارد. اختلاف آنها سبب شده است که پدر ایبیش را از کارخانه بیرون کنند و زندگى آنها سخت شده است. ایبیش از این موضوع سخت ناراحت است و دلش براى مادر و خواهرانش مى سوزد. او همواره در فکر حکومتى مردمی است که پدرش در خانه از آن حرف مى زند. او در شب عید تصمیم می گیرد به شورستان برود و پرنده اى شکار کند تا آنها نیز بتوانند شامى براى شب درست کنند. وقتى براى گرفتن پرنده می رود، با فرخ روبه رو می شود ...