دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ایبسن و استریندبرگ

ایبسن و استریندبرگ

نویسنده: مصطفی اسلامیه
ناشر: جیحون
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 587
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

ایبسن و استریندبرگ از پایه گذاران تئاتر مدرن بودند و زندگی و آثارشان بازتابی از سیمای دوگانه نبوغ.آن دو مضامینی را به عرصه نمایش کشیدند که پس از صد و پنجاه سال هنوز تازگی دارد و جسارت می طلبد.ایبسن از نخستین نویسندگانی بود که به دفاع از حقوق زنان پرداخت و استریندبرگ در زن ستیزی هم غیرت دوست معاصرش فریدریش نیچه بود.

ایبسن و استریند برگ با همه تفاوت‌هایی که در نگرش به زندگی، جامعه و مسائل آن داشتند، در نیمه دوم قرن نوزدهم نمایشنامه‌هایی نوشتند که چهره تئاتر و ادبیات نمایشی را به کلی دگرگون ساخت. آن دو برای نخستین بار مضامینی را به صحنه تئاتر کشیدند و به بررسی گوشه‌هایی از واقعیت زندگی آدم‌های عصر خود پرداختند که زیر پوسته زندگی پنهان بود و تا آن زمان نه فقط در موطن‌شان که در سراسر اروپا، هیچ نمایشنامه‌نویسی جسارت افشای آنها را نیافته بود.

...یوهان اگوست استریندبرگ (اوگاست استریندبری) نویسنده داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه نویس پرکار سوئدی است که در کنار هنریک ایبسن، سورن کیرکگارد و هانس کریستین آندرسن از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان اسکاندیناوی به‌شمار می‌آید. استریندبرگ یکی از بنیان‌گذاران تئاتر مدرن شمرده می‌شود و در وطنش به شکسپیر سوئد معروف بود. او استاد مسلم اکسپرسیونیسم در تئاتر است....

زندگی ایبسن در گریمستا مشقت بار بود. خانمی که ایبسن را در آن جا می‌شناخته گفته است: « او در گریمستا پرسه می‌زد، چون رازی سر به مهر، به قول نروژی‌ها، سراپا در خود فرو رفته، که همیشه نیز همچنان باقی ماند. » دوستش کریستوفر دوئه نیز او را آدم بی‌چیزی توصیف کرده که می‌کوشید بدون پالتو، بدون زیر پوش، حتی بدون جوراب سر کند.

ایبسن با عقاید انقلابی و ستایش صمیمانه‌اش از ولتر، و با قلم و زبان گزنده‌اش، در میان ارکان اجتماع گریمستا جایگاهی نداشت. در ۱۸۴۸ سراسر اروپا پر از تب و تاب انقلاب بود. در آن هنگام وقتی ایبسن شنید مجارها علیه خودکامگی قیام کرده‌اند، به افتخار آنها چکامه سرود. در ۱۸۴۹، سالی که به سن قانونی‌اش پا گذاشت، کاتیلینه را درباره رهبری انقلابی نوشت که توسط سیسرو در هم کوبیده می‌شود.

کاتیلینه را ایبسن در اواخر همین سال برای اجرا به تئاتر کریستیانیا فرستاد که مدیریت تئاتر آن را نپذیرفت. متن این نمایشنامه با پول اوله شوله رود، به چاپ رسید اما فقط معدودی از آن به فروش رفت و بیش از دویست نسخه باقی مانده‌اش به صورت کاغذ باطله فروخته شد.

در این دوران ایبسن عاشق دختر نوزده ساله‌ای به نام کلارا ابل‌ شد و سروده‌های بسیاری از جمله شعرهای ‌« به آن ستاره » و « خاطرات یک مجلس رقص » را به او تقدیم کرد. کلارا ابل دختری به شدت مذهبی بود که نه فقط آزاداندیشی ایبسن را تاب نمی‌آورد بلکه شور عشق او را نیز غالباً بی‌پاسخ می‌گذاشت. ایبسن در این دوره جوانی بود محجوب و سختکوش و در خود فرورفته که حتی با جوانان گریمستا هم کم‌تر می‌جوشید. کریستوفردوئه در این باره می‌نویسد:

گهگاه مهمانی رقصی برگذار می‌کردیم. گریمستا محل مناسبی برای این جور سرگرمی‌ها نداشت و ما این مشکل را به این ترتیب حل می‌کردیم که می‌رفتیم سراغ آدم‌های خوبی که خانه‌های بزرگ داشتند و از آنها خواهش می‌کردیم مجلس رقص‌مان را در آن جاها برگذار کنیم. شهروندان گریمستا معمولاً این اجازه را می‌دادند، و ما با یکی دو تا ویولن و فلوت، مقداری پانچ خانگی و نگوس۳۲‌، قهوه یا چای، و کیک، مهمانی‌مان را رو به راه می‌کردیم. من چندین بار ایبسن را تشویق کرده بودم تا در این جشن‌ها شرکت کند. اما ملاحظاتی او را وامی‌داشت تا نپذیرد. واقعیت این بود که او لباس شب نداشت و اصلاً اهل رقص نبود ...

مشکل لباس به وسیله یکی از آنهایی که « کیف پر پول و کله خالی » داشتند حل شد. ابتدا ایبسن حیرت کرد. اما بعد داوری‌اش درباره آن جور آدم‌ها را چنین ابراز کرد که در آخر آن سال وقتی صورت حساب تهیه لباس به او داده شد، به شیوه شوخ طبعانه‌اش گفت: « اول این که آن آدم خیلی احمق بود که چنین لطفی به من کرد، و حالا خیلی احمق‌تر است که انتظار دارد من صورت حساب را پرداخت کنم ».


فهرست

• زندگی و شخصیت
• کاتیلینه
• شب سن جان
• بانو اینگر اوسترانی
• مهمانی در سولهاگ
• اولاف لیلیکرانس
• کمدی عشق
• مدعیان
• براند
• و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات