- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163295 - 83/2
- وزن: 0.40kg
ای کوته آستینان
نویسنده: علی اکبر سعیدی سیرجانی
ناشر: مزدا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 318
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : افست
مروری بر کتاب
امروز که ناشر آمد و صفحات حروفچینی شده کتاب را روی میزم ریخت و نالید که "با کاغذ بندی دو هزار و پانصد تومان نمی توان کتاب چاپ کرد"، و با شنیدن سوال من که " یعنی هزار نسخه هم نمی شود چاپ کرد؟"، چینی بر گوشه لب نشاند که "هزار نسخه سهل است، صد نسخه ای هم نمی توان چاپ کرد، ضررش سنگین است؛ وانگهی اگر مقصود از چاپ کتاب این باشد که نسخه هایش خمیر شود یا توی انبار چاپخانه به صورت لاک و مهر شده بماند و بپوسد، شرط عقل این است که به همین یک نسخه قناعت کنیم که جلو ضرر را از هر جا بگیرند منفعت است".
سخن تعنت آمیزش چون ضربه ای بر مغزم فرو آمد، ناگهان به پنجاه سال پیش برگشتم و به یاد آسیدمصطفای ولایت خودمان افتادم و راه لبریز از شومی و نکبتی که آن مرحوم ناخواسته و نادانسته پیش پایم گذاشت. بله تاریخ دقیقش را بخواهید چهل و نه سال به عقب برگشتم و به یاد روزی افتادم که سید نازنین یکباره رابطه مرا با عوالم غیبی و تاییدات لاریبی قطع کرد و همه امتیازاتم را به باد فنا داد.
با یادآوری آن خاطره به فکر افتادم بجای مقدمه نویسی که هزار و یک اشکال شرعی و عرفی ممکن است داشته باشد، عین آن واقعه را در اینجا بازگویم:در یکی از آن سالهای طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزنده زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه ای در شهرک سوت و کور ما پیچید.
یکی از روضه خوانهای معتبر ولایت، روی منبر گفته بود که:"مطابق رویای صادقه مشدی عیسای مریدبان،حضرت امام رضا به دیدن امامزاده علی آمده است، و فرموده است تا ده روز دیگر مهمان برادرزاده ام خواهم بود"؛ و به دنبال این مژده هیجان انگیز، مردم را به زیارت امامزاده ترغیب کرده بود که با یک تیر دو نشان بزنند، هم زیارتی از امامزاده کرده باشند و هم به پابوس سلطان علی موسی الرضا موفق شوند.
مقارن اعلام این خبر، چند ورقه اعلان دستی هم بر در و دیوار راسته بازار سیرجان چسبانده شد که مطلعش این بیت بود:یک طواف مرقدِ سلطان علی موسی الرضاهفتهزار و هفتصد و هفتاد حج اکبر است و مضمونش این که: دیشب عیسای مریدبان نزدیکی های سحر در خواب دیده است که حضرت امام رضا به مهمانی امامزاده آمده اند، و هنگام ورود به صحن امامزاده، عیسی را مورد خطاب قرار داده اند که "برو به مردم سیرجان بگو چرا برادرزاده غریب مرا تنها گذاشته اید؟"، و دنبال این عتاب افزوده اند که " من تا ده روز دیگر اینجا مهمان خواهم بود، هر کس آرزوی زیارت مرا دارد به امامزاده علی بیاید"...
و این کلیم کاشانی است که با اشاره به بلندی و چینداری آستین ممدوح میگوید: یک چین بود ولایت خاقان ز آستینش آن جامهای که بر قد ملکت مقرر است و این هم غنی کشمیری که:
چون آستین همیشه جبینم ز چین پر است یعنی دلم ز دست تو ای نازنین پر است و آستین دراز را دو خاصیت است: یکی آنکه جای کافی برای تزیین و طراز دارد تا بدین وسیله مستکبران تجمل فروش عرض وجود کنند و با زردوزیهای سرآستین به همان عمل جلفی متوسل شوند که تا همین چندسال پیش با سرآستینهای آهارزده و دکمههای طلاییش نودولتان روزگار ما عظمت قدر خود را به چشم خلایق میکشیدند، شاهدش قول فردوسی که: به پیکر یکی کفش زرین به پای ز خوشا و زرآستین قبای و تعبیر مؤلف مرزباننامه که «آستین مفاخر کتاب از آن مطرز است» ،و اشارت مؤلف رسالة الطیور که «از رعونت نفس طراز آستین کرده»، و این بیت دیگر که: آنها که چرخ بوسه دهد آستانشان از نام و نعت او علم آستین کنند و دیگر خاصیت آنکه از آستین بلند و جادار بعنوان چنته و کیسه و کیفدستی استفاده میکردهاند؛ و شواهدش فراوان، و از آن جمله «مصطفی این کتاب را گرفت و گفت تو را که به آستین من نه، تو این کتاب به آستین او نهادی» (تمهیدات عین القضاة، ص ۳۵۳)و «دشنه از آستین بیرون کرد بر شکم بهرام زد» (بلعمی) هم این کارد در آستین برهنه همی دار تاخواندت یکتنه (فردوسی) باد گویی مشک سوده دارد اندر آستین (فرخی) بارد در خوشاب از آستین سحاب (منوچهری) هیچ سالی نیست کز دینار سیصد چارصد از پی عرض حشم کمتر کنی در آستین (منوچهری) «مفاتیح دولت در آستین عقل و جان ریختم…
فهرست
با طوطيان هند
بهار كشمير
خودم كردم كه
سالتامونيت
مروت و مدارا
ز تندباد حوادث
و...