- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 122245 - 34/2
- وزن: 0.40kg
اندرزها به نویسنده ای جوان
نویسنده: آندره ژید
مترجم: رضا سید حسینی
ناشر: متین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 214
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1347 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت:
مروری بر کتاب
دلم می خواهد حتی این چند سطر را به عنوان یک اثر ادبی به دست بگیرم. هیچ اعتنایی ندارم که این گفته های بی پروا مرا به کجا خواهد کشاند.آن چه من توجه دارم فقط بحث حرفه ای است. با حرکت از این مبدا که تظاهر تمایل خاص و انصراف ناپذیری است، می خواهم ببینم که در چه مرحله ای از این کار به مانع بر خواهم خورد.
این سطور را برای تجلیل از یک « کارگر » خوب می نویسم. لابرویر می گفت: « به وجود آوردن یک کتاب کاری است حرفه ای » از این رو من باید قبلا خواننده ام را خبردار سازم. در این جا فقط مسائل حرفه ای مورد بحث است." کلودل "، پس از بازگشت از شرق دور ناراحتی شدید خود را از اسرافی که در فرانسه وجود دارد به من ابراز می کرد.
مادرم مرا نصیحت می کرد که پیش از برخاستن از سر سفره، آب میوه ای را که در لیوانم دارم تا قطره آخر بخورم و بیشتر از مقداری که می توانم بخورم، نان بر ندارم. گمان می کنم در احتیاجی که به مقیاس و اندازه احساس می کنم، این طرز فکر من نیز نقشی دارد. می خواهم اثر هنری سر تا پا بی دلیل باشد؛ اما کوچک ترین چیز بی معنی را که به آن اضافه شود نمی توانم تحمل کنم. اگر در بیان مطلبی بیش از مقداری که برای روشن کردن اندیشه ام لازم است مرکب به کار رود، نمی توانم قبول کنم که به کمال رسیده ام، هر چیز بی فایده برای هنر مضر است.
من، در ادبیات، به هر چیزی را که فردا کمتر از امروز جالب باشد و هر چیزی را که پس از مدت کمی خوانندگان امروزی اش دیگر به میزان سابق زیبا و لطیف و جذاب نشمارند ژورنالیسم می گویم. و از این اندیشه احساس لذت می کنم که اثر کامل ادبی، بر خلاف ژورنالیسم، در نگاه اول به نظر خواننده چندان زیبا جلوه نمی کند.
آیا باید به جملات پاسخ گفت؟ تسلیم شدن به این میل شدید را به هیچ وجه توصیه نمی کنم. اگر آن جمله بی مورد است، بگذار خود خواننده آن را تشخیص دهد. نخست گفته " سیسرون " و بعد گفته " کامبرون " را به خاطر بیاور.
اگر جمله به جا و از روی حق باشد، هر قدر که تلاش کنی جز این که زخم خود را عمیق تر سازی و نقاط ضعف خود را آشکار کنی کاری از تو ساخته نیست. بدتر از این هم وجود دارد. باور کن که مدح و تعریف انسان را سست می کند و باعث می شود که نیروی کمتری به کار برد. اما انتقاد و حمله ای که با خونسردی استقبال شود انسان را قوی تر می سازد. بگذار خود اثرت از خودش دفاع کند و تو به راهت ادامه بده.
اگر اثر تو نتواند ضربه ای را که بر آن وارد شده است، تحمل کند تو هر تلاشی که بکنی نخواهی توانست از سقوط آن جلوگیری کنی. بکوش که اثر دیگری، محکم تر و مقاوم تر از قبلی به وجود آوری. شناختن هنر دیگران با همه جزئیات اش جالب توجه است، اما گمان نمی کنم که فایده حقیقی داشته باشد. رمان نویس با استعدادی به من می گفت که در جوانی بهترین رمان های دیگران را پیش خود نهاده، نکته به نکته و به دقت مطالعه کرده و همه اسرار فن نویسندگی آن ها را کشف کرده است و پس از آن به نویسندگی پرداخته است.
اما فنی که فرا گرفته بود فن دیگران بود. هنر واقعی آن است که هیجان نویسنده گی، هیجان آمیخته با دانش، در آخرین دقیقه شما ره به سوی آن می کشد. آن چه از آثار قبلی به دست آمده است " قالب " می نامند، قالب برای نویسندگان متوسط کوشش کمتر و مهارت بیشتری را تأمین می کند، اما برای هنرمند صمیمی هر بحث تازه ای اشکالات تازه ای ایجاد می کند و برای درهم شکستن آن ها از آن چه قبلاً به دست آمده است هیچ فایده ای متصور نیست.
آن چه تو را به کمال می رساند تردستی در فن نویسندگی نیست بلکه وجود و درون توست. اگر در آینده جوان متفکری بر روی کتاب آمینتاس من- که در آن افکارم را به آهنگدارترین زبان ها بیان کرده ام- و یا هر یک از کتاب هایم خم شود و همان طور که خودم در آن سن و سال هنگام خواندن پتربی (یا اثر دیگری از کیتس) دچار هیجان می شدم، صدای ضربان قلب خود را بشنود و این سخنان بر زبانش جاری شود « ای آندره ژید، تو برای من از زنده ترین دوستانم زنده ه تری»، حاضرم همه اقبال های روزانه را و مقام خودم را در فرهنگستان به این ستایش بدهم به آرزوی خود رسیده ام. ای کیتس ای بودلر، ای ورلن، ای آنان که عطش تان به آسانی فرو نمی نشیند نه تنها به پیروزی بزرگی که پس از مرگ به دست آورده اید رشک می برم به امیدی که در دل دارید و به انتظار و هیجان تان نیز مفتونم. می خواهم در این شوری هم که دارید نظیر شما ها باشم.
دشمنانت را خودت انتخاب کن، اما بگذار دوستانت تو را انتخاب کنند. اعتماد به دوام و بقاء به اثر هنرمند نوعی متانت در شادی، عمق در اندوه و نوعی حضور و سادگی می بخشد و این مشخصات آن اثر را از آثاری که فقط به انتظار شهرت و موفقیت نوشته شده است، جدا می کند. هنرمند توانا از این که در عصر خودش او را درک نکنند غم نمی خورد. برعکس در همین نفهمیدن معاصران ایمان به آینده را پیدا می کند.