دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

انتها نامه

انتها نامه
درحال حاضر موجود نمی باشد
انتها نامه
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 102059 - 44/4
  • وزن: 0.50kg
  • UPC: 79.5
0 ریال

انتها نامه

نویسنده: بهاالدین محمد - محمد علی خزانه دارلو
ناشر: روزنه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 395
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 1


مروری بر کتاب

بهاءالدین محمد « سلطان ولد » فرزند جلال الدین محمد مولوی

در میان فرزندان جسمانی مولانا تنها کسی که تا اندازه ای لیاقت و شایستگی برای جانشینی پدر را داشت همین سلطان ولد بود .خانواده او پدر بر پدر از علما و مشایخ بلخ بودند وی به منظور بزرگداشت جدش ، بهاء الدین ولد نام گذاری شد .

..چون دو دفتر از مثنوى تمام شد، در موعظه و نصيحت از طريق نظم بسته بودم كه آنچه گفته شد، اگر خلق بدان عمل خواهند كردن، كافى است و تمام. پس عالم خموشى پيش گرفته بودم و به عالم باطن مشغول شده. در عين آن خموشى، الهام حق در رسيد‌ ‎بى‌چون و چگونه كه به پند و موعظه مشغول شو كه آنچه در عالم خموشى مى‌طلبى، در بيان و گفتار حاصل شود». سلطان‌ولد، به جهت مأنوس بودن با كتاب و سنت، همواره كلامش، مشحون از آيات الهى و احاديث نبوى است.

در بيان آنكه مؤمنان و طالبان سه نوعند؛ در بيان آنكه آدمى در مقام خاکى اختيارى نداشت؛ در بيان آنكه مصطفى(ص) مى‌فرمايد: «موتوا قبل ان تموتوا»؛ در بيان آنكه شيخ كامل، سخن عظيم بلند را به پستى مى‌آورد؛ در بيان آنكه سخن، سه نوع است؛ در بيان آنكه جان حيوانى را كه در جسم است چون به چشم نمى‌توان ديدن، جان جان را كه معنوى‌تر و لطيف‌تر است، كى توان ديدن؛ در بيان آنكه در طلب، مطلوب را بايد ديدن، زيرا طالب، آلت است و او را مطلوب در كار مى‌آورد؛ در بيان آنكه اگرچه طاعات و عبادات و مجاهده، عاقبت به مشاهده مى‌رساند، ليكن آنچه از شيخ واصل به مريد رسد، به مجاهده و طاعات بسيار حاصل نشود؛ در بيان آنكه عظمت درياى قدرت حق تعالى، بى‌نهايت و بى‌كران است؛ در بيان آنكه اول، اين عالم از تحت و فوق و تمامت آفرينش، در علم حق، معنى بود؛ در بيان آنكه ظلم‌ها و ستم‌ها بر خود تو مى‌كنى؛ در بيان آنكه هر هستى كه آدمى را حاصل شد، از نيستى شد؛ در بيان آنكه بو، رهبر است به‌اصل؛ در بيان آنكه اجسام را قدر و قيمت، از ارواح است و ارواح، بى اجسام باقى‌اند؛ در بيان آنكه ولى خدا، مظهر خداست؛ در بيان آنكه جهد آدمى، بى عنايت خدا كارگر نباشد و مؤثر نيايد؛ در بيان آنكه خلق، چون بازان مردارخوارند، زيرا كه روشان به دنياست؛ در بيان آنكه غرض، آدمى را از كار حق كه آن واقع است و پيدا، كور و كر مى‌كند؛ در بيان آنكه آدمى مركب است از نور و ظلمت.

 برد، آنچه از نان يابد، از نام نان نيابد؛ نام، غير نان است و از نان جداست. هم‌چنين غير نام خدا همه بر اين منوال است كه گفتيم. مردان و واصلان، در نام خدا، خدا را ديده‌اند، چنان‌كه تو در بحرى يا در جويى، آب را ببينى و آب، از جو جدا نباشد...

در بيان آنكه ترك دنيا، معنوى است؛ نه آن صورت ظاهر كه خلق، فهم كرده است. خان و مان را مى‌فروشند و به درويشان مى‌بخشند و بدان شادند كه ما از اوليائيم و ترك دنيا كرده‌ايم. ترك دنيا را كژ فهم كرده‌اند. ترك دنيا آن است كه از ميان جان و دل، به حق مشغول شوند، مشغولى دنيا را تبع و سهل گيرند...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات