- موجودی: موجود
- مدل: 191494 - 63/4
- وزن: 0.80kg
امید
نویسنده: آندره مالرو
مترجم: رضا سید حسینی
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 566
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ صفحه آخر کتاب (567) افتادگی دارد
مروری بر کتاب
سر و صدای کامیونهائی که بار تفنگ داشتند مادرید را که در شب تابستانی ملتهب بود می آکند. از چند روز پیش، سازمانهای کارگری درباره قریب الوقوع بودن قیام فاشیستها و نفوذ عوامل آنها در پادگانها و نقل و انتقال مهمات هشدار می دادند. اکنون مراکش اشغال شده بود....
مالرو، نویسنده، منتقد هنری و اولین وزیر فرهنگ فرانسه، در این اثر به بازگویی خاطرات خود میپردازد. در قسمتی از کتاب آمده است: «فقط مرغهای دریاییاند که از توفان نمیهراسند، حتی وقتی در میان دریاها جهت خود را گم میکنند و جایی برای نشستن پیدا نمیکنند، آنقدر بال میزنند که توفان فرونشیند و زمینی برای نشستن بیابند یا در همان اوج جان میدهند، آنکه در میان امواج میافتد مرغ دریایی نیست، مرغ دریایی در اوج میمیرد، آخرین توان خود را صرف اوجگرفتن میکند تا سقوط را نبیند.
“امید” داستان امید انسانهاست به زندگی بهتر و رنج بردن و فداکاری کردن در راه این امید ; و مالرو این فداکاریها را با قدرتی عجیب تصویر کرده است. از فرماندهی که سوار ماشین می شود و خودش را به صف توپ های دشمن می کوبد تا غرش های پیاپی آن را خاموش کند گرفته تا آدمهایی که منتظر پیدا شدن اسلحه هستند تا بتوانند کاری انجام دهند.
از اسپانیایی هایی که در وطنشان می جنگند گرفته تا کسانی که از اقصا نقاط دنیا داوطلبانه در آنجا جمع شده اند. فداکاریهای تصویر شده در کتاب بعضاً خواننده را تکان می دهد. قهرمانانی که با پذیرفتن ریسک بالا و به خطر انداختن جان خود در راهی قدم می گذارند که به زعم خویش به زندگیشان معنا بدهند یا به عبارت دیگر با “عمل” و “اقدام” در مقابل قدرت معناباختگی جهان و زندگی بایستند.
انسان فقط با فکر کردن به خود، خودش را نمیشناسد. باید دست به عمل بزند تا بتواند خود را بشناسد. انسان یعنی عملی که انجام میدهد و زندگی جز با خطر کردن در ماجراهای ارزشمند مفهومی ندارد.
سرنوشت برخی از قهرمانان از پیش برای آنها مشخص است و به قول سروان ارناندس (افسر جمهوریخواه) هیچ چیزی در دنیا نمی تواند یاس آورتر از جنگیدن در اینجا باشد چرا که توازن قوا کاملاً نابرابر است. اما از منظر داستان گویی هزینه ای که برای معنا بخشیدن به زندگی می بایست پرداخت کرد همان خود زندگی است.
وقتی جماعتی را مجبور کنند که زندگی پستی داشته باشند دیگر نمی توان از آنها انتظار افکار عالی داشت .
اگر کینه را این همه به آنها یاد نمی دادند شاید بهتر می توانستند عشق را یاد بگیرند .تجربه فقر ، هرگونه اعتقادی را که تا آن روز داشت ویران ساخته بود .من برای همه کس حق زندگی قائلم ولی نمی خواهم که هر کس این زندگی را با آنچه از دیگران توقع دارد تعریف کند .
چرا مردم راه مقدس کسی را که در این لحظه ناظر بر اعمال ما است با راه کشیشان ناشایستش عوضی می گیرند ؟هیچ چیز دشوارتر از این نیست که مردم را درباره آنچه می خواهند بکنند به تفکر واداریم .انقلاب اگر نتواند انسان ها را بهتر کند به چه درد می خورد ؟
زیستن در قید مسائل اخلاقی همیشه فاجعه بار است .چشم پوشی از آنچه انسان دوست داشته و به خاطرش زندگی کرده است هرگز آسان نیست .من دیگر هیچ کدام از آن چیزهایی را که باور داشتم ،باور ندارمحتی شکنجه هم در برابر قطعیت مرگ کم اهمیت است .جنگ به هر صورتی که تمام شود ، با کینه ای که به این حد رسیده است ، چگونه صلحی امکان خواهد داشت ؟
اگر هر کسی یک سوم کوششی را که در مورد شکل حکومت به کار می برد ، صرف خودش می کرد ، زندگی در اسپانیا امکان پذیر می شد .برای حرف زدن از عشق برای عاشقان ، باید عاشق بود نه اینکه مقاله ای تحقیقی درباره ی عشق نوشت .