- موجودی: موجود
- مدل: 181471 - 10/5
- وزن: 0.40kg
امید و آرزو
نویسنده: محمدحسین میمندی نژاد
ناشر: چهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 176
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1328 - دوره چاپ: 1
کیفیت : درحد نو ؛ جلد کتاب لکه دارد
مروری بر کتاب
اتوبیوگرافی
آرزو ...
ای آرزوای سرچشمه هستیای مایه خوشی و سعادت بشرای شراب روحای لطیفتر از نسیم و شدیدتر از طوفان!
آیا تو نیز هیچ با من همراه و یار بودهای؟
پروردگارا: در این جهان آرزو چرا کلبه کوچکی که جز دل نام ندارد نصیب من کردهای. کاشانه محقری که در برابر طوفان حوادث استقامتی ندارد کلبه خونینی که جز تقدیر را در آن راهی نباشد. خانه ویرانی که در آن بجز اشک و صبر همدم و مونسی را صاحب نیست.
دیر گاهی بود که آرزو میکردم ترا ببینم ترا به هر آنچه که زیباست تشبیه مینمودم. اما لحظهای بعد افسرده و سرافکنده میشدم زیرا این زیباییهاست که شبیه تواند. تو خود الهه زیبایی هستی.خواستم ترا به ماه تشبیه کنم اما جز رنگ مهتابیت چیزی در آن نیافتم. میخواستم شاید معجزهای شود و تو در کنارم بیایی. میخواستم که روبرویم بنشینی و من خود را در چشمان آسمانی و لبان نیم شکفتهات تماشا کنم و نفس گرمت را ببویم.
افسوس که تو اشکها و حسرتهای مرا نمیبینی. نمیبینی که در خندههای من آهنگهای ناله پنهان است.اکنون توای جان شیرین. بیا بنشین تا بگویم که امروز دیگر وقت اعتراف رسیده است. وقت آن رسیده که بدانی تو روح منی و حقیقت من هستی.چنانچه یک گل احتیاج به آفتاب دارد منهم برای زنده بودن به عشق تو محتاجم. اگر بسویم باز گردی گناهانت را نادیده میگیرم و باز دامنم را بسویت میگشایم.
کاش هم اکنون باز میگشتی تا اشعه آفتاب امید بخش حزن و افسردگیم را پایان دهد و این قلب شکستهام به امید تو به امید دیدار تو به امید عشق تو به امید وصال تو بار دیگر حرکت از سر گیرد و به ادامه حیات امیدوار سازد.برای من کور بودن و ندیدن آفتاب سهل است. اما دور بودن و تو را ندیدن را نمیتوانم تحمل کنم. تو آن چشمه نوشیای مایه حیات که میتوانی مرا با بوسه عمر دوباره دهی فراموش مکن که جز تو من کسی را ندارم. و به غیر از تو به مهر دیگری پایبند نیستم. تو مرا تنها گذاشتی. تو به من کتاب دوستیابی دادی ولی درس دشمنی آموختی تو از وفا و عاطفه سخن گفتی در حالیکه نامهربانی و بی مهری پیشه ساختی....