- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 181659 - 76/5
- وزن: 0.20kg
اما من معاصر بادها هستم
نویسنده: نازنین نظام شهیدی
ناشر: نیکا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 117
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ مزین به نوشته و امضای شاعر
مروری بر کتاب
نازنین نظام شهیدی (۱ اسفند ۱۳۳۳–۲۸ دی ۱۳۸۳) شاعر معاصر ایرانی بود. او عضو هیئت داوران جایزه شعر امروز ایران – کارنامه، بود. نازنین نظام شهیدی با انتشار مجموعه شعر بر سه شنبه برف میبارد به شاعر سهشنبهها معروف شد.
نازنین نظام شهیدی در یک اسفند سال ۱۳۳۳ خورشیدی در تهران(برخی ارومیه گفتهاند) متولد شد.
خانواده او نیز اهل ادبیات و شاعری بود. مادرش “ویسه حبیبالهی” خود شاعر و مشوق فرزندش در جدی گرفتن کار ادبی بود. نظام شهیدی تحت تأثیر مادرش شاعری را در نوجوانی آغاز کرد و در همان دوران به عنوان گوینده به رادیو تلویزیون مشهد رفت. تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات عرب تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران به پایان برد.
در سال ۱۳۵۴ با مردی به نام جواد ازدواج کرد.
پس از انقلاب نازنین نظام شهیدی به صورت حرفهای به شعر میپرداخت و اشعار خود را در مجلات ادبی تهران منتشر میکرد. وی نخستین کتاب خود را با عنوان ماه را دوباره روشن کن در دهه شصت خورشیدی به چاپ رساند. در شعرهای او استعاره، زبانورزی نمادین و فضاهای چندگانه استعاری نقش ویژهای داشت و زبان او در شعر مستقل و تحت تأثیر شاعر دیگری نبود.
وی در ۲۸ دی ماه سال ۱۳۸۳ خورشیدی در سن پنجاه سالگی، ساعاتی بعد از شرکت در مراسم جایزه شعر کارنامه، در منزل نگار اسکندرفر بر اثر لغزش پا و اصابت سرش به میز درگذشت. جسد وی به مشهد منتقل و بنا به وصیت در کنار مادرش به خاک سپرده شد.
برف پاکنها
دست تکان میدهند.
بر سهشنبه برف میبارد.
دست تکان میدهیم:
خداحافظ…
برف پاکنها
از روی تو
برف سهشنبه را
میروبند
من دست تکان میدهم
نقش تو را پاک میکنم:
خداحافظ… .
بر جادۀ خالی برف میبارد
و برف پاک کنی
دیوانهوار
به این سو و آن سوی جدار گلو
میکوبد.
در گلویم بر نام تو برف میبارد…
***
دمی دیگر
از رؤیا
باز میمانیم
چنانکه باز میماند
از بازی
کودک تنهایی
که بادکنک ارغوانیش
یک دفعه میترکد
و آوار هوایی پاره پاره
در گلو ناگاه…
دمی دیگر
رؤیا در خانۀ شنی
ته مینشیند
قلعههایی بیسوار
باروهایی بیعبور خاتونان…
دمی دیگر امّا…
عشق را به من بدهید
تا به دیواره های جهان
خطّی
در امتداد خود بکشم
آنجا که باز ماند
من باز ماندهام.