- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 169076 - 64/3
- وزن: 0.90kg
افکار و آثار ایرج میرزا
نویسنده: هادی حائری
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 580
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1364 - سال انتشار: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
در شعر ایرج اندیشه های مجرد و عرفانی دور از ذهن و نقاط مبهم و تاریک وجود ندارد . سرچشمه افکار او حقایق موجود است با اشکال گوناگون آن او سعی میکند زندگی روزانه ایران معاصر را چنان که هست نمایش دهد . وی به هیچ دسته و حزبی وابسته نیست و خود را از دخالت مستقیم در امور سیاسی بر کنار میدارد . او نه مرد عمل بلکه شاعریست میهن پرست که ملیت خود را از صمیم قلب دوست دارد و نمیتواند شاهد بدبختی های کشور و ملت خود باشد.
در اشعار او افکار دموکراتیک خود را به خوبی منعکس کرده درد های جامه را به خوبی نمایش میدهد راز موفقیت او در سادگی و ساده گویی است که او را شاعر شیرین سخن گویند ، ایرج در شعر خود زبان ادیبانه را به زبان متداول عامیانه نزدیگ ساخته و متعهد است که بیانش ساده باشد تا همه مردم آن را بخوانند و بفهمند.
ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشتهاست. این موضع را میتوان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد. در جایجای دیوان ایرج از این مقوله سخن رفته و همین موضع باعث مخالفت دو گروه متفاوت، با ایرج و افکار او شدهاست: گروهی که به دلیل تمایلات مذهبی با ایرج مخالفت اصولی و عقیدتی داشتند و گروهی که به لحاظ سیاسی به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به او بودند. به هرحال با روی کار آمدن حکومت غیر مذهبی رضاشاه، گروه دوم از جمع مخالفان جدا شده و طرفدار او شدند.
ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی میشد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابریهای اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحهسرایی اعیان و اشراف میشد ولی به نحو ملایم اما موثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری میکرد.
کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشتهاند، گفتهاند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن میگفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان میرفت و به بذلهگویی مبدل میشدیک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده در باره او میگوید: مردی بود سیاهسوخته و لاغراندام و متوسطالقامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را میخواند، جان میگرفت...
صبح نتابیده هنوز آفتاب
وا نشده دیده نرگس ز خواب
تازه گل اتشی مشکبوی
شسته ز شبنم به چمن دست و روی
منتظر حوله باد سحر
تا که کند خشک بدان روی تر
گفت سلام ای پسر ماه و هور
چشم بد از روی نکوی تو دور
ای تو بهین یوه باغ بهی
غنچه سرخ چمن فرهی
چین ز سر زلف عروس حیات
خال دلاوری رخ کاینات
در چمن حسن ، گل و فاخته
سرخ و سفیدی به رخت تاخته
شاخ گلی پا به سر سبزه نه
شاخ گلی اندر وسط سبزه به
خواهی گر پنجه به هم افکنم
وز دو کف دست رکابی کنم
تا تو نهی بر کف من پای خود
گرم کنی در دل من جای خود
یا که بنه پا بر سر دوش من
سر بخور از دوش در آغوش من
نرم و سبک روح بیا در برم
تات چو سبزه به زمین گسترم...