- موجودی: موجود
- مدل: 198947 - 93/6
- وزن: 0.70kg
اعراب ؛ حدود مرزهای روم شرقی و ایران
نویسنده: نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا
مترجم : عنایت الله رضا
ناشر: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 760
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور - نقشه
در سدههای چهارم ششم میلادی
نویسنده در این کتاب رابطه وسیع اعراب ساکن مرزهای ایران بویژه دولت حیره را با استفاده از اکتشافهای جدید به شرح آورده و در واقع اثر ارزشمند تئودور نولدکه(تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان) را که یکصدو سیزده سال از زمان چاپ آن(تا زمان انتشار این کتاب) می گذرد، کمال بخشیده است.
وی با هنری وافر تاریخ قبایل عرب پیش از نهضت عظیم اسلامی را در سایه توام ساختن بسیاری مآخذ به زبانهای مختلف همراه با برسی دقیق کتیبه ها و نقشها، از جمله کتیبه ها و نقشهای ثمودی و لحیانی به رشته تحریر کشیده است، مولف در مسیر تحقیق نه تنها به کتیبه های اعراب شمالی ، بلکه به کتیبه های اعراب جنوبی، از جمله اعراب نجد و نواحی شمالیتر آن توجه وافی مبذول داشته است.
امید است کار مترجم شایسته آن باشد که دانشمندان و اهل تحقیق بتوانند از این مرجع مهم مرتبط با تاریخ ایران بهرمند شوند. باید یادآور شد که ترجمه مستلزم دقت و صرف وقت بسیار بوده و نگارنده سطور(مترجم) را وامی داشته که به خاطر رعایت دقت در کار ترجمه و روشن ساختن مطالب، اغلب به مراجع مختلف دست نیاز دراز کند....
نینا ویکتورینا پیگولوسکایا یکی از متخصصان برجسته روسیه (شوروی) در زمینه تاریخ کشورهای خاورمیانه به ویژه ایران و بیزانس در اوایل سدههای میانه و روزگار بیش از اسلام است. وی در اول ژانویه ۱۸۹۴ در سن پترزبورگ زاده شد و پس از سالها تحصیل و پژوهش در سال ۱۹۲۲ در حوزه شرق شناسی دانشگاه پتروگراد با درجه دکترا فارغ التحصیل شد.
بانو پیگولوسکایا قبل از تحصیلات عالی مدت هفت سال (۱۹۲۱ تا ۱۹۲۸) کتابداری در کتابخانه عمومی لنینگراد را تجربه کرد و بعد از آن از سال ۱۹۳۸ در انستیتوی شرقشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی به عنوان کارمند علمی به کار پرداخت.
وی همچنین از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۱ استاد دانشگاه لنینگراد بوده از سال ۱۹۶۰ به عضویت جامعه آسیایی فرانسه و نیابت ریاست جامعه فلسطین انتخاب شد. این محقق روس که مدتها سردبیری "مجموعه فلسطین" را بر عهده داشت، پس از سالها تلاش و تحقیق سرانجام در ۱۷ فوریه ۱۹۷۰ در سن ۷۶ سالگی دیده از جهان فرو بست.
پیگولوسکایا در این کتاب درباره رابطه اعراب حیره با ساسانیان و اعراب نجد با رومیان توضیح میدهد. وی با دقت بسیار تاریخ قبایل عرب را پیش از ظهور اسلام با بررسی دقیق کتیبهها و نقوش ثمودی به رشته تحریر کشیده است. در طول این پژوهش، مؤلف نه تنها به کتبیههای اعراب شمالی بلکه به کتیبههای اعراب جنوبی از جمله اعراب نجد نیز توجه کافی داشته است.
هرچند وی در مقدمه اثرش اروپا محوری و نظریه دروغین عقبماندگی شرق را از موانع کارش بر شمرده ولی «معلوم داشتن ویژگیهای دو نظام بردهداری و فئودالی در خاور نزدیک» به وی امکان ادامه تحقیق را میدهد.
در منطقهای که در آن «بردهداری صورتی عام و خصیصهای همهگیر نداشت» واقعینگاران یونانی، آثار تاریخی و حقوقی سریانی و اسناد حقوقی پهلوی این امکان را دادهاند تا مشخصات جدید مالکیت ارض و شکلهای دوره گذر بهرهگیری از کار روستا و صورت وابستگی کشاورزان در روم شرقی را به گونه ای که وجود داشت، معلوم و مشخص کند. به نظر وی «در ایران با عقبنشینی تدریجی بردهداری به بردگان امکان داده شد که تا حدودی برای خود کار کنند» وی ادامه میدهد« ظهور مناسبات فئودالی نو پا با بحران و تشدید تضادهای طبقاتی همراه گردید» و «در ایران نهضت نیرومند مزدکیان در واقع مظهر مقاومت جماعات روستایی در برابر مملوکیت فئودالی آنان بود» نگاهی به عبارتها و اصطلاحات و مطالب چند سطر یاد شده نشان دهنده نگاه کمونیستی پیگولوسکایا به تاریخ و رخدادهای آن است و همین نگرش و تحلیل قالبی ارزش علمی نوشتههای وی را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار میدهد. وی درباره انگیزهاش از تدوین این مجموعه مینویسد: «مسأله فتوحات عرب و اسلام را فقط از راه بررسی دقیق تاریخ عرب در دوران پیش از اسلام، تاریخ شبه جزیره عربستان و آسیای مقدم میتوان تحلیل کرد»
فهرست
▪ بخش نخست این اثر به بررسی منابع و افرادی میپردازد که مؤلف در تدوین نوشتههایش از آنها بهره برده است. منابع ایرانی، عربی، یونان- لاتی و سریانی. طبری، مسعودی و افرادی از جمله ابوالفدا، ابن عبدی، آمیانوس مارسلینوس، روفینوس، تئوفانس داعی، یوضای افسی و میکائیل سریانی نیز از متون و مورخانی هستند که این پژوهشگر روسی به نقد آثار آنها پرداخته است.
▪ بخش دوم تحت عنوان قبایل حدود مرزهای روم شرقی تدوین یافته است. از نظر پیگولوسکایا بیش از این که قسطنطنیه پایتخت روم شرقی شود، دولتهای عرب پترا و پالمیرا(تدمر) بر سر راههای مهم بازرگانی قرار داشته و این مناطق آباد بودند. «تحت فشار امپراتوری روم دولت پترا در سال ۱۰۶ میلادی از ادامه حیات باز ماند و دولت پالمیرا در سال ۲۷۲میلادی ویران گردید» او از نوشتن درباره قبیلههای عرب مجاور امپراتوری روم و ارتباط آنها با این امپراتوری، به این نتیجه میرسد که «قبایل عرب آسیای مقدم و نیز اعراب شبه جزیره عربستان همانند سدههای بعدی وابستگی چندان عمیقی به ایران و رم شرقی نداشتند و نقش یاور را ایفا میکردند»
در ادامه بحث، مؤلف برای بیان مناسبات قبایل عرب و روم شرقی (بیزانس) اطلاعات مربوطه به ملکه سرقینان ماویه را بررسی میکند. «ماویه ملکه قبایل عرب در فلسطین و محدوده اعراب به بیکاری سخت دست یازید و شهرها و دژها را ویران کرد و روستاها را از سکنه خالی کرد او با جنگهای پیاپی روم را از توان انداخت» او در این بخش کتاب، از تلاش رومیان برای مطیع کردن اعراب فلسطین و سوریه از سده چهارم تا ششم میلادی سخن میگوید.
▪ در فصل سوم نگارنده به بررسی روابط اعراب حیره و ساسانیان پرداخته و مینویسد: این سرزمین عربی که موقفی میانی و حایل داشت با قرار دادن نیروهای جنگی خویش در اختیار شاهنشاهان ساسانی تکیهگاهی برای این دولت ایرانی به شمار میآمد. دولت حیره در مرزهای امپراتوری روم شرقی، بینالنهرین، سوریه و حتی عربستان مرکزی به دنبال منافع خود بود. وی میگوید: بهرام شاهزاده ایرانی با کمک لخمی به قدرت رسید تربیت یافته آنان بود «اشراف و بزرگان ایان نمیخواستند که این دست پرورده تازیان بر تخت شاهی تکیه زند. بهرام از دیدگاه ظاهری و نیز شیوه زندگی و روحیات به اعراب شباهت داشت» پس از استقرار منذر در حیره، شاهان حیره در جنگ با روم ایران را بیشتر حمایت میکردند و با قبایل عربستان مرکزی و حمیریان درگیر میشدند.
در سومین دهه سده ششم میلادی یک بار دیگر لخمیان با حمایت ایران با عسانیان درگیر شدند و سران عرب بر سر «استراتا» (جاده مهم و بازرگانی در جنوب پالمیرا) با یکدیگر اختلاف داشتند این جاده در دست فیلارنها (اعراب وابسته به روم) قرار داشت. در ادامه این فصل، مؤلف از تصرف بخشهایی از خاک روم به دست خسرو انوشیروان مینویسد:«لشگرکشی خسرو انوشیروان و تصرف انطاکیه به ویژه در اذهان معاصران وی اثری عمیق بر جا نهاد. امپراتوری روم در نتیجه این رویداد به لرزه افتاد و چاره نداشت جز آن که با شتاب در راه انعقاد صلح تلاش کند» حملات انوشیروان به تصرف شهرهایی مانند سلوکیه، اپامیا، خالیکس و ادسا انجامید. در سال ۵۴۵ انوشیروان و یوستینیانوس (امپراتور روم) صلح کردند و بر عکس جنگ اعراب با یکدیگر آغاز شد و لخمیها و غسانی با هم جنگیدند و ایران و روم سعی میکردند: «چنان وانمود کنند که انگار این چنگ ربطی به آنان ندارد و امری است مربوط به خود اعراب» این بخش با بر افتادن خاندان لخیم به دست ساسانیان و وقوع جنگ ذی قار پایان مییابد.
▪ در فصل چهارم مؤلف از فرمانروایی کندیان سخن میگوید و از وقایع روزگار فرمانروایان کندهای یاد میکند: «کنده یا کندت مجموعه قبایلی هستند که خاستگاه آنان از جنوب عربستان است آنها در بخش شرقی یمن سکنی داشتند که مرکز آن شهر دمون بود» کندیان یا عبور از راههای قدیمی روانه شمال شدند و خود را به نجدد رساندند، سپس پراکنده گشتند و در مقابل قبیلهها و گروههای مختلف، خود را به نواحی مختلف عراق، سوریه، فینیقیه و فلسطین رسانیدند. حجر آکلالمرار، نخستین ملک قبایلی بود که در سرزمینهای شمالی مستقر شدند «آغاز فرمانروایی حجر را میتوان حدود اواسط سده پنجم میلادی دانست» شرح حال وقایع زمان امرؤالقیس بن عمر نیز موضوع دیگر این بخش است. نقش دریای سرخ در سیاست بیزانس، سر فصل دیگر بخش چهارم است که در آن از اهمیت این دریا برای رومیان و قبایل عرب یاد میشود. شرح حمله ابرهه به عربستان نیز پایان بخش این بخش است.
▪ در فصل پنجم مؤلف به بررسی نقش قبیلههای عرب در حفظ امنیت یا نا امن کردن مرزهای امپراتوری روم شرقی میپردازد. یوستی نیانوس عسانیان را بر دیگر قبایل عرب ترجیح میداد. آنان متحدان روم شرقی بودند. حارث بن جبله و ابوکرب از فرمانروایان برجسته دودمان غسانی بودند. در سال ۵۷۰ میلادی منذر بن حادث به جای پدرش بر مسند فرمانروایی غسان نشست و با اینکه سختیهای زیادی را پشت سر گذارد ولی قسطنطنیه به وی اعتماد نداشت. با وجود این دفاع در برابر حملات لخمیان شرکت در لشکرکشی رومیان علیه ایران و شرکت در حل مشکلات قبایل عرب از وظایف او بود.
▪ در فصل ششم کتاب، مؤلف به بررسی نقش اعراب در دفاع از مرزهای امپراتوری روم شرقی میپردازد. غسانیان مرزهای این امپراتوری را حفظ میکردند و از آن «جیره جنسی، علیق و نقدینه دریافت میکردند.... و دولت روم شرقی به آنها مقام اعطا میکرد و اداره قبایل و اراضی اعراب تابع بیزانس را به آنها واگذار میکرد. جای تردید نیست که اعراب خدمات دیده بانی و دیده وری انجام میدادند و مصالح بیزانس تا اندازه قابل ملاحظهای به هوشیاری و جنگاوری اعراب بستگی داشت»
▪ فصل هفتم که جزء آخرین بخشهای این کتاب هم هست، مربوط به بررسی نظام اجتماعی و ویژگیهای اقتصادی جامه عرب پیش از اسلام است. در این بخش مؤلف از رشد کشاورزی، دامپروری و نظام جامعه عرب در آستانه ظهور اسلام مینویسد. به نظر وی «در شبه جزیره عربستان، مناطق نیمه صحرایی سوریه و قسمتهایی از میان دو رودان(بین النهرین) قبایلی وجود داشتند که مراحل مختلف یکجا نشینی را میگذراندند... منافع بازرگانی عامل گرایش و جذب آنها به محدودههای شهری بود»
هر چند پیگولوسکایا در جای جای کتابش به مسأله نفوذ مسیحیت در میان تازیان اشاره کرده است. باز هم به دلیل اهمیت موضوع بخش هشتم اثرش را با عنوان "اعراب و مسحیت" نگاشته است. به نظر وی اعراب مجاور رومیان خواه ناخواه تحت تأثیر مسیحیت قرار میگرفتند: «اعراب در سدههای چهارم و پنجم میلادی آیین مسیح را پذیرا شده بودند کشیشان ارتدکس فلسطین و سوریه و گروههایی از قبایل کوچنده از پیروان سرسخت شمئون بودند» سریانیها که زبانشان به عربی نزدیک بود اعراب را به آیین نسطوری یا یعقوبی فرا میخواندند. حیره و منطقه لخمیها یعنی هم پیمانان ایران نیز بر اثر تبلیغات به عقاید نسطوری و یعقوبی گرایش داشتند. در حیره نیز نمایندگان فرقههای مختلف مسیحی از جمله یعقوبیان با هم منظاره میکردند».
این کتاب با همه ایراداتی که در ترجمه دارد، توانسته است به بسیاری از مسائل تاریخی اعراب و آنچه که مربوط و مرتبط با ایران باستان و تعاملش با دیگر همسایگان نامیده میشود، نگاه نوین و مستندی را داشته باشد. این منظر آنچنان ناب بوده است که حتی در منابع مهم و قابل توجه عربی هم نمونه نداشته و آنچنان که گفته آمد از زبان روسی به عربی برگردانده شده است.