- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 189223 - 12/4
- وزن: 0.40kg
اشک های عشق
نویسنده: سینان یاغمور
مترجم: محمود صرافی
ناشر: اوحدی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 304
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
دفتر اول ؛ شرح زندگی و افکار شمس تبریزی به زبان خود او
این اثر، با هدف آشنایی مخاطب با زندگی، اندیشهها و عرفان و چگونگی ارتباط «شمس» با «مولانا» تدوین شده و مشتمل بر بخشهای متعددی است. نگارنده در این کتاب، در قالب داستان و از زبان «شمس تبریزی» سرگذشت وی را روایت کرده و اندیشهها و افکار عرفانی وی را شرح داده است.
وی همچنین، عشق میان افکار «مولانا» و «شمس» را به تصویر کشیده است. نگارنده در متن ماجرای حسادت حسودان بر توجّه «مولانا» به «شمس» را بیان کرده و دسیسة قتل «شمس» و سوگواری «مولوی» بر «جذوبی جان» را شرح میدهد. شاخصة این کتاب، استفاده از قالب داستان در معرّفی شخصیت عرفانی «شمس تبریزی» و بیان تأثیرپذیری نیک و دقیق «مولانا جلالالدین» از این عرفان، خداجویی و خداشناسی است.
حدس میزدم که کتب زیادی راجع به شمس ، مولانا و عشق خواندهام. ولی اشتباه میکردم. تصور کردم دوستم سینان یاغمور با فراموش کردن تاریخ تولدش دوست نزدیک شمس تبریزی بوده و این تصور وقتی هنوز مشغول مطالعه صفحات اولین کتاب بودم در من پدیدار شد. وقتی کتاب را به پایان رساندم اطمینان یافتم که سینان یا غمور شمس تبریزی را درک کرده و از نزدیک میشناخته است.
آردان دمیرقیران
در اشکهای عشق زیبایی متفاوتی یافتم. بعضی وقتها انگار هم صحبت شمس و مولانا میشوی ... بیان و مفهوم در این کتاب هر دو برازندهشان عشق است. ساده و در خور فهم همگان اما عمیق و تاثیرگذار ... اگر بخواهید در زیر رگبار عشق خسیس و حتی شسته میشوید ... درباره مولانا و شمس خیلی نوشته شده و خواهد شد ... اشکهای عشق با قلم و مرکبی از عشق نوشته شده که از آتش جاویدان قلبی به حرکت در آمده است ... از روز اول هرتنی را همزاد روحی است ... یک لحظه وصلت با روح همزاد به اندازه یک عمر گذرا با ارزش است. خوش به حال عاشقی که به این وصلت دست مییابد.
هزاران شکر نثار آنکه مایه حیات و نوشتن است و رحمت بیپایان ، بر آنکه در مسیر زندگی و پرواز در منزلی اقامت میکند و منت شکران بر آنکه مینویسد و ما را به راه رسیدن به اقیم عشق هدایت میکند. بخوانید و زیر رگبار عشق خیس شوید تا روحتان شسته شده و پاک شود.
دکتر حسامالدین اولگون
... هفتمین و موثرترین کارد به پشت سرش زده میشود. سرش به سمت راست تا میشود. درویشها منتظر بودند که نقش زمین شود. شمس این حدیث را از حضرت پیغمبر (ص) زمزمه میکند. «هرکه بخواهد به خدا برسد. خدا هم او را دوست دارد.»
یکی از دراویش لگدی به پشتش میزند. شمس روی زمین میافتد. لبش ترک میخورد و دندانهایش به زمین میخورد. فرجی سیاهش از خون به رنگ قرمز درآمده بود. درویش دیگری موهای سرش را در دست گر فت و میخواست سرش را از تن جدا کند.سرکرده درویشها مانع میشود ول کنید نفس آخر را بکشد. بعد هم او را در نزدیکترین چاه بیاندازید. در لباسش پیچیده بیاندازید. حیاط را هم بشوئید. فردا راه میافتیم.شمس هنوز نفس آخر را نکشیده بود. سرش را به مقدار کمی از سنگفرش بلند کرده و میگوید: «خداوند چه معشوق زیبایی است. خداوندا عاشق تو هستم. و این جان را به تو هدیه میکنم.»
مولانا به داخل میرود. دستمال را میبوید. دستش میلرزد. بازش میکند. یک کاغذ زرد رنگ بیرون میآید که رویش نوشته بود: «قسم میخورم که میخواستم مرگم در مقابل چشمهای تو باشد تا میدیدی و میفهمیدی که برای عشق مردن چگونه است.» مولانا در جایش غش کرده و افتاده بود. این اشک که بعد از آن شب متولد شد. صحراها قلبها را مبدل به بهشت ساخت. ای قلبها بیابان شده، صدر خود را باز کنید. اشکهای عشق چون رگباری خنک بر رویمان میریزد. به آسمان بنگرید که چگونه عشق از آن میبارد!