دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

اشک ستاره ؛ سلفون

اشک ستاره

نویسنده: فهیمه رحیمی
ناشر: چکاوک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 352
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 6

 

مروری بر کتاب

صبح که سرم را از خواب بلند کردم هنوز آفتاب سر نزده بود و سحر بود. آنقدر گرسنه بودم که می توانستم یک بره کامل را بخورم. به خودم گفتم حالا که کار فرش ندارم بهتر است به کارهای خانه برسم و دستی به سر و رویشان بکشم اما اول می بایست یک صبحانه کامل برای خودم درست کنم. با این برنامه شروع به کار کردم و بعد از خوردن صبحانه که فقط به تکه نانی خالی و یک استکان چای شیرین منجر شده بود به تمیز کردن خانه مشغول شدم و اول از اتاق آقامون شروع کردم و با ترس و لرز فراوان آنجا را تمیز کردم و می توانستم قسم بخورم که تکه ای کوچک از یک کاغذ را هم دور نینداختم.

و همانطور که گفتم ترس از کتاب مانع شد که دست به طرف ورق کاغذ دراز کنم. ظهر گذشته بود و داشتم زیر درخت انجیر را جارو می زدم که صدای گفتگوی دو مرد به گوشم خورد و با کمی گوش دادن صدای مرد نداف را شناختم که آمده بود برای مرد همسایه هم دار قالی بر پا کند و داشت از محاسن قالی بافی و درآمد حاصل از فروش آن برای مرد همسایه توضیح می داد و او را به این کار تشویق می کرد.

به دنبال صدای او صدای آقای همسایه هم آمد که گفت:
 – من از بچگی با دار قالی بزرگ شده ام. اصالتم کرمانی است و خوب با فوت و فن این کار آشنا هستم. فرمایشات شما درست است اما 
اگر سودی باشد مال کارگاه های بزرگ است ضمن آنکه فکر می کنم از وقتی که دست زیاد شده توی این کار هم چندان نانی نباشد.

راستش خودم چون از این کار خسته شده بودم رهایش کردم و آمدم تهران دستگاه نایلکس زنی خریدم و در آمدش هم ای بد نیست ولی این کار با روحیه ام سازگار نیست و بهتر دیدم برگردم به کار اولیه ام و همان را دنبال کنم. مرد نداف با گفتن حرفه آدم باید با روحیه اش سازگاری داشته باشد! کار آقای همسایه را تایید کرد و همان شب دار قالی آقای همسایه هم با کمک خود او بر پا شد. خیلی دلم می خواست می دانستم او از چه نقشه ای استفاده می کند و اگر میشد…

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات