- موجودی: موجود
- مدل: 192988 - 83/5
- وزن: 0.30kg
اسرار قصر چیمنیز
نویسنده: آگاتا کریستی
مترجم: عباس کرمی فر
ناشر: ارمغان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 232
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1373 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
اگر کمی به معما علاقه داشته باشید، این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که میتوانید برای خواندن پیدا کنید. داستانی رازآلود که گرههایش به این سادگی باز نمیشود و پایانی رضایتبخش و غیرمنتظره دارد. آگاتا کریستی با قلم منحصربهفردش این داستان را طرحریزی کرده و با آفریدن کاراکترهای متعدد و گوناگونی که همه میتوانند قاتل باشند آن را به طرز دلپذیری پیچیده کرده است. قضیه نامههای عاشقانه یک کتاب خوب برای پر کردن لحظات یک عصر پاییزی طولانی است، کتابی که اگر خواندنش را شروع کنید نمیتوانید نیمهکاره رهایش کنید....
آنتونی چند دقیقهای ایستاده بود و رفتنش را تماشا میکرد. بسته سیگارش را درآورد. مشغول روشن کردن سیگار بود که صداهایی شنید. کنار آشیانه ایستاده بود و صدا از پشت آشیانه میآمد. مثلاینکه یک نفر عطسهاش گرفته باشد و خواسته باشد جلو عطسه را بگیرد.
با خودش گفت:
-یعنی کی پشت آشیانه قایم شده؟ بهتر است بروم ببینم.
حرف و عملش را یکی کرد و چوبکبریت را انداخت و بیسروصدا آشیانه را دور زد ببیند چه خبر است. مردی را دید که روی زمین قوزکرده و تازه نیمخیز شده بود که بلند شود. مردی قدبلند با عینک آفتابی و کت رنگ روشن و ریشسیاه بزی و رفتاری سوسول مآب. سرووضع محترمانهای داشت و حدود سی تا چهل سالش بود.
آنتونی پرسید:
-اینجا چهکار دارید؟
مطمئن بود که از میهمانان چیمنیس نیست.
– معذرت میخواهم. آقا. من میخواستم بروم مسافرخانه جالی کریکترز. راهم را گمکردهام. ممکن است لطف کنید بگویید از کدام طرف باید بروم؟
آنتونی گفت:
-حتماً. ولی از دریاچه راه ندارد.
مرد با لحن کسی که تازه متوجه اشتباهش شده. گفت:
-راه ندارد؟
آنتونی با نگاه معنیداری به آشیانه تکرار کرد:
-از دریاچه راه ندارد. باید از توی باغ بروید. چند متری که جلو بروید. خودتان راه را پیدا میکنید. ولی توجه داشته باشید اینجا ملک خصوصی است. بدون اجازه واردشدهاید.
مرد گفت:
-واقعاً معذرت میخواهم. پاک گیج شدهام. راهم را گمکردهام. فکر کردم بیایم اینجا پرسوجو کنم.
آنتونی خواست بگوید این چه جور پرسوجویی است؟ چرا برای پرسوجو قایم شدهای پشت آشیانه قایق؟ ولی جلو خودش را گرفت و چیزی نگفت.