- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 186639 - 117/2
- وزن: 0.30kg
اسرار سیاسی کودتا
نویسنده: هدایت الله حکیم الهی
ناشر: مولف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 127
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1322 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
و زندگانی آقای سیدضیاءالدین طباطبائی
از آنجا كه كودتاي اسفند 1299 با محوريت شخص سيدضياء شكل گرفت، ابتدا به زندگي او اشاره كوتاهي مينمائيم. نامبرده فرزند آقا سيدعلي يزدي، از روحانيون دربار مظفرالدين شاه، ميباشد. در ايام نوجواني انقلاب مشروطه را درک نمود و در مهاجرت كبري همچون ديگر طلاب به قم مهاجرت کرد. ورودش به شيراز با پيروزي انقلاب مشروطه همزمان شد. سيد در شيراز روزنامۀ اسلام و با توقيف آن روزنامۀ نداي اسلام را منتشر ساخت.
انتقادهاي او از متنفذين و مستبدين فارس منجر به تهديد قتلش از جانب ايشان شد. پس شيراز را با قيافه و لباس مبدل ترك گفت و به تهران رفت كه در محاق استبداد صغير فرو رفته بود. او در تهران به كميتۀ جهانگير پيوست و مأمور نوشتن بيانيه و برقراري ارتباط ميان آزاديخواهان شد. همچنين با تشكيل يك گروه كوچك سعي در ساختن نارنجك و ترساندن هواداران محمدعلي شاه نمود كه نقشهاش لو رفت. از بيم خشم شاه به سفارت عثماني و بريتانيا پناهنده شد كه عذر او را خواستند؛ بناچار به سفارت اطريش- مجارستان روي آورد كه انصافاً از او در «محكمۀ محاكمات وزارت امور خارجه» حمايت همه جانبهاي نمودند.
در فتح تهران نیز از جانب كميتۀ جهانگير «مأمور تسخير تلفون خانه و خيابان لاله زار و چراغ برق بود». پس از سقوط ديكتاتوري محمدعلي شاه، احزاب و روزنامههاي جديدي شروع به فعاليت نمودند. سيدضياء در حالي كه كمتر از بيست سال داشت، روزنامۀ شرق را منتشر ساخت كه از جانب افراد متمولي همچون ارباب بهمن زرتشتي و ماطاوسخان ارمني حمايت مالي ميشد. افكار تند سيدضياء و انتقادات پي در پي او از كابينهها باعث توقيفهاي چندبارۀ روزنامه شد و در نهايت ادارۀ نظميه با صدور ابلاغيهاي در اوايل خرداد 1289 از ادامۀ نشر روزنامه جلوگيري كرد.
برق جايگزين روزنامۀ شرق شد؛ اما اين روزنامه هم گرفتار توبيخ دستگاه حاكمه شد و انتشار مقالۀ «روح ملت از اين مجلس خبر ندارد» نمايندگان مجلس را نيز به شكايت از سيدضياء وادار ساخت. سرانجام براي حفظ قداست مجلس، سيدضياء حاضر شد بدون اينكه محكوم گردد، كشور را ترك كند. سيدضياء دو سال بعد به ايران برگشت و خردهگيريهاي او از دولت علاءالسلطنه و ناصرالملك كه از برپائي انتخابات مجلس خودداري ميكردند، منجر به توقيف هميشگي اين روزنامه شد. سيد در كمتر از يك هفته روزنامۀ رعد را منتشر كرد و طبق معمول به مخالفت با دولتهاي ضعيف ادامه داد. او بيتدبيري طبقۀ حاكم در ادارۀ مطلوب كشور را عامل مهم بيساماني و فشار دولتهاي شمالي و جنوبي ميدانست.
با شروع جنگ جهاني اول، در آبان 1294 ايران به تصرف بيگانگان درآمد و روزنامۀ رعد به جمع طرفداران انگليس اشغالگر پيوست. در حالي كه ديگر جرايد دل به آلمانها بسته بودند. سيدضياء نظر مساعدي نسبت به اعلام بيطرفي كابينۀ مستوفيالممالك نداشت و دولت را محكوم ميكرد به اينكه «نه از جنگ بهره ميبرد و نه از بيطرفي واقعي پيروي ميكند». پس از سقوط دولت سپهسالاراعظم، ميرزاحسنخان وثوقالدوله مأمور تشكيل كابينه شد. عليرغم حضور تعدادي از هواداران انگليس در اين دولت، نخستوزير از پذيرفتن پيشنهاد دولتهاي انگليس و روسيه مبني بر نظارتشان بر امور مالي و نظامي ايران- كه پيش از اين به امضاي سپهسالار رسيده بود- امتناع نمود.
اين اتفاق بيتأثير در مخالفتهاي روزنامۀ رعد با اين كابينه نبود كه در نهايت منجر به محاكمۀ سيدضياء شد. او از اين محكمه پيروز بيرون آمد؛ اما به خاطر «صدمه و زحمت روحي» نيازمند استراحت و «فراغت دماغ» شده بود. لذا ايران را به مقصد روسيه، كه در آتش انقلاب ميسوخت، ترك گفت. او در پطروگراد شاهد سخنراني لنين بود كه در آن لغو قرارداد 1907م و ديگر امتيازات روسيه در ايران را اعلام كرد. سيدضياء قريب به دو سال در اروپا توقف نمود و پس از بازگشت، روزنامۀ رعد را مجدداً از 20 مهر 1292 منتشر ساخت. بعد از اين سيدضياء سرسختانه از وثوقالدوله حمايت ميكرد. وثوق موفق به دستگيري و مجازات كميتۀ مجازات شده بود. ظاهراً سيدضياء نيز در ليست سياه اين كميته قرار گرفته و تا مدتي در نگراني به سر ميبرد.
علاقهمندي سيدضياء به امور اجرائي بعد اين زمان آشكارتر شد و در روزنامۀ خود از سپردن امور به اشخاص لايق سخن ميگفت؛ به عنوان نمونه زندگي نامۀ «كلمانسو» را كه در فرانسه از شغل روزنامهنگاري به مناصب بالاي سياسي رسيده بود، تشريح كرد. همچنين شش مقاله تحت عنوان «اگر وزير بودم چه ميكردم» منتشر ساخت. تماس او با انگليسيها و ديگر اتباع بيگانه حاضر در تهران نيز افزايش پيدا كرد.
پس از پيروزي انقلاب روسيه، تمام امتيازات آن کشور در ايران ملغي اعلام شد و شروع به تخليۀ نيروهاي خود از شمال ايران كردند. مردم ايران نيز كم و بيش از تفكرات انقلابيون روسي به هيجان آمده و انتظار تحولي در كشور را ميكشيدند. ورود اين افكار توسط سربازان روسي حاضر در ايران صورت ميگرفت، «به ويژه مردم شهرهايي چون تبريز، كرمانشاه، رشت و... با سرمشق گرفتن از شوراهاي نمايندگان سربازان در يگانهاي ارتش روسيه شروع به پديد آوردن شوراهاي محلي نمودند. تشكيل كميته مجازات و قتل جاسوسان بيگانه را هم ميتوان در همين چارچوب تفسير نمود؛ اقدامات آنها باعث سقوط كابينۀ اول حسن وثوق در رجب 1335 شد که تا روي كار آمدن مجدد او در شعبان 1336، كابينهها سياست ضدانگليسي در پيش گرفتند....