- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 172526 - 90/2
- وزن: 0.30kg
از گمشدگی تا رهائی
نویسنده: محمود نیکبخت
ناشر: مشعل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 208
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1373 _ 1372- دوره چاپ: 2 _ 1
مروری بر کتاب
شعر و زندگی فروغ فرخزاد
فروغ، در میان شـاعران پس از نیـــما، تنها چهره ایی است که با آثار دوران کمال خود به نگرش و صناعتی ویـــژه دست می یابد و هر دو رسالت فـــردی و اجتماعی شاعر واقعی را به انجام می رساند. او، با شناخت واقعیت های درونی و بیرونی خویش ، زوال را به عنوان درونمایه ی اصلی آثارش کشف کرد و خودســــرایی را به مثابه مهم تـــرین ویژگی صناعت و ساختار شعرش پذیرفت ...
نویسنده دوران زندگی فروغ را به سه بخش :
الف. دوران گمشدگی و ناآگاهی،
ب. دوران خودیافتگی و آگاهی
ج. دوران از خودگذشتگی و رهایی تقسیم کردهاست.
میتوان گفت که فروغ فرخزاد در طی دوران زندگی خویش هرگز موجودی منفعل و تسلیم نبود. روند دوران زندگی و سیر محتوایی اشعار فروغ، نشانگر خودسازی او بر اساس اختیار و آزادی اراده است. سیر تکاملی احوال اگزیستانسیل فروغ به خوبی به ما نشان میدهد که او به هیچ وجه به ماهیتی از پیش تعیین شده بر مبنای عادتها و غرایز خود، بسنده نکرد و با تلاش فراوان و تحمل سختیها و مشقات بسیار سعیکرد، تغییرکند و در جهت رشد و شکوفایی گام بردارد.
به عبارت دیگر، زیستجهانِ فروغ مطابق با اصل اول اگزیستانسیالیسم است. یعنی وجود برای او مقدمِ بر ماهیتش است. در حقیقت، او ابتدا به شدت درگیر عادتها و غرایز خود است (در طی سرایش دفاتر اسیر و دیوار)، سپس با گذر از عادتها و غرایز از طریق مواجه با قلمرو واقعیت، شکاکیتی فلسفی برای او شکل میگیرد و این شکاکیت، او را با پرسشهایی بیانتها مواجه میسازد. (دفتر عصیان) پس از آن، با شناخت دنیای درون و برون، زوال را به عنوان حقیقت غالبِ زندگی خود کشف میکند و خود را در برهوت آگاهی مییابد. (دفتر تولدی دیگر)...
آه ... ای خورشید
ســــــایه ام را از چه از من دور می سازی !؟
تیرگی درد است یا شــــــادی ... !؟
ظلمت شب چیست ؟
شب ،
ســـــایه ی روح سیـــاه کیست ؟
خسته و سرگشته و حیران
می دوم در راه پرسش های بی پایان
***
ســـــلام ای غرابت تنـــــهایی
اتاق را به تو تسیلم می کنم
چـــــرا که ابرهای تیــــره همیشه
پیغمبران آیه های تــــــازه ی تطهیرند
و در شــهادت یک شـــمع
راز منــــــوری است که آن را
آن آخـــرین و آن کشیــده تـــرین شعله خوب می داند ...