- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161216 - 89/5
- وزن: 0.50kg
از نی نامه
نویسنده: مولانا جلاالدین محمد بلخی(مولوی)
به کوشش : عبدالحسین زرین کوب , قمر آریان
ناشر: سخن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 443
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
گزیده مثنوی معنوی
این کتاب گزیده ای است از مثنوی معنوی که بر اساس متنی مصحح و انتقادی و معتبر فراهم شده، به علاوه ضبط و تلفظ کلمات و اعلام مشخص است و اصول نقطه گذاری در آن رعایت گردیده تا مطالعۀ متن برای خوانندگان آسان باشد. آیات قرآن و احادیث نبوی و عبارات عربی متن نیز اعراب گذاری شده است و در پایان کتاب، لغات و ترکیبات و اصطلاحات، اسامی خاص و عبارات عربی دشوار و پیچیده توضیح داده شده است. این توضیحات بسیار مختصر و ساده و در حد ضرورت است.
انتخاب نام از نینامه برای این اثر حکایت از این دارد که تمامی مثنوی خود حکایتی از شعر ابتدایی آن دارد و تماما شرح حالات روحی عرفانی نیای که در فراق از معشوق خود نواهای سوزناکی را سر میدهد.
«بشنو این نی چون حکایت میکند
وز جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند…
در ابتدای کتاب این ابیات را میخوانیم و بسیاری از ادیبان معتقد هستند تمام مثنوی در همین چند بیت خلاصه شده است. انسان گمشدهای که به دنبال خودش میگردد و میخواد وجود خودش را پیدا کند. مولانا را تاثیرگذارترین شاعر فارسی زبان میدانند و در جهان او را با نام رومی میشناسند.
زبده ناب و لب لباب مثنوی مولاناجلالالدین رومی در این موضوعات است: شرح و بیان وحدت وجود، سیر و سلوک انسان از کثرت موهوم به وحدت حقیقی، تبیین و تقریر اصول عرفان و تصوف، انسانشناسی، تفسیر اسرار و رموز قرآن و احادیث نبوی.جلالالدین محمد بلخی در سال ۵۸۶ هجری شمسی در بلخ به دنیا آمد. نام او محمد و لقبش در دوران حیات جلالالدین و گاهی خداوندگار و مولانا خداوندگار بوده و لقب مولوی در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن نهم) برای وی به کار رفته است.
پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف بود و او را با لقب سلطان العلماء نیز یاد کردهاند.پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است.و نیز او را با لقب سلطان العلماء یاد کرده اند.بهاءولد از اکابر صوفیه واعاظم عرفا بودو خرقۀ او به احمد غزالی می پیوست.وی در علم عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت و از آن رو که میانۀ خوشی با قیل وقال و بحث و جدال نداشت و علم و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست و نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی،پرچمداران کلام و جدال با او از سر ستیز در آمدنداز آن جمله فخرالدین رازی بود که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت.
به درستی معلوم نیست که سلطان العلماء در چه سالی از بلخ کوچید،به هر حال جای درنگ نبود و جلال الدین محمد 13سال داشت که سلطان العلماءرخت سفر بر بست و بلخ و بلخیان را ترک گفت و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت جهانبانی نشسته به شهر خویش باز نگردد.پس شهر به شهر و دیار به دیار رفت و در طول سفر خود با فرید الدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و بالاخره علاءالدین کیقباد قاصدی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد.او از همان بدو ورود به قونیه مورد توجه عام و خاص قرار گرفت.
سرانجام شمع وجود سلطان العلماء در حدود سال 628هجری قمری خاموش شد و در دیار قونیه به خاک سپرده شد.درآن زمان مولانا جلال الدین گام به بیست و پنجمین سال حیات خود می نهاد ،مریدان گرد او ازدحام کردند و از او خواستند که برمسند پدر تکیه زند و بساط وعظ و ارشاد بگسترد.