- موجودی: موجود
- مدل: 200806 - 37/1
- وزن: 0.40kg
از دریای مازندران تا دریای پارس (خلیج فارس)
نویسنده: علی اکبر پدرام
ناشر: بلخ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 304
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
سفرنامه رویا لقمانیان
کتاب حاضر حاوی متن «سفرنامه بانو رؤیا لقمانیان» از دریای خزر تا دریای پاریس (خلیجفارس) است. در این روایت از اصفهان ، مهد فرهنگ ، تاریخ و هنر ایران زمین ؛ طبیعت چشمنواز سمیرم ، برازجان ، شهر دلیران روشنایی و دریاچة پریشان ، زیستگاه آبزیان و پرندگان ، سخن به میان آمده و توضیح چگونگی ساختن آسیابهای زیرزمینی ؛ نحوة انتقال پایتخت ایران ساسانی از استخر به تیسفون ؛ شرح پیشینة نام بوشهر ؛ توضیح چگونگی برخی از نامگذاریهای عامیانه و ... آورده شده است. شایان ذکر است این روایت با تصاویری از جریان سفر بانو لقمانیان مستند شده است.
رویا لقمانیان در سال 1385 طی 57 روز پای پیاده از شهر چالوس به شهر بوشهر سفر کرده و در این سفر بصورت نمادین مقداری از آب دریای خزر را به همراه خود حمل کرده و آن را در پایان سفر در خلیج فارس ریخته است. یادداشتهای این سفر علیالظاهر در اختیار علیاکبر پدارم، نویسندهی این کتاب، قرار گرفته است تا آنها را برای انتشار بصورت یک کتاب تنظیم نماید و حالا کتاب پس از فراز و نشیبهایی منتشر شده.در شکل فعلی، نیمی از حجم کتاب به یادداشتها و در حقیقت سفرنامهی خانم لقمانیان اختصاص یافته و نیم دیگر یادداشتهای مفصلی است که نویسنده به کتاب افزوده است.
...غروب یکی از روزهای گرم کیش بود و خورشید، روی آب را بوسه میزد و بر پهنهی نیلگون آبهای دریای پارس (خلیج فارس) خط سرخی میکشید. ساعت 7:30 دقیقه بعدازظهر روز 24 خردادماه 1385، با بستن وسایلم، به طرف فرودگاه کیش حرکت کردم و پس از انجام تشریفات پرواز، به طرف هواپیما رفته و سوار شدم.
همچنان که هواپیما از جزیرهی زیبای کیش برمیخاست، با نگاهی از پنجره، خاطرات سفر 69 روزهام را به یاد میآورم.
نخستین گامها
بعد از ظهر 15 فروردین سال 1385، هوا لطیف و خنک بود، با خودروی سواری، از کرج به طرف چالوس حرکت کردم و خیلی زود در افکار سفری که در پیش داشتم غرق شدم. سدها پرسش ریز و درشت فضای ذهنم را اشغال کرد. آیا میتوانم به سلامت، تمام مسیر را طی کنم؟ آیا در طول مسیر از من حمایت خواهد شد؟ نکند خطری تهدیدم کند یا تصادفی.
سعی کردم از افکار منفی فاصله بگیرم و فقط به او (آفریدگار)، بیندیشم و از او یاری بخواهم؛ زیرا او مرا به این راه خوانده و خودش هم مراقب من خواهد بود. پس خیالم آسوده شد و آرامش یافتم ...