- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 174174 - 52/1
- وزن: 0.20kg
از جامعه چه می دانیم؟
نویسنده: علی اکبر صفائی فراهانی
ناشر: آمال
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 78
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
چالشها و مشکلات اجتماعی در کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان کم نیستند و متأسفانه سطحی هم نیستند. چالشهایی بزرگ مثل کودکان کار، اعتیاد، بیسوادی، بیکاری ، محیط زیست و یا چالشهایی کوچکتر که رو به عمیق شدن میروند و افراد بسیاری را در جامعه با خود درگیر میکنند. از سوی دیگر این امر نیز برای ما بدیهی است که این چالشها ، چالشهایی است به نام کل جامعه نه تنها افراد درگیر و آسیب دیده آن....
علیاکبر صفایی فراهانی در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی وارد هنرستان صنعتی تهران شد. وی در این دوران همزمان با تحصیل به کار در چاپخانه نیز میپرداخت. صفایی فراهانی در دوران تحصیل در هنرستان با سعید کلانتری آشنا شد و به همراه وی و جلیل انفرادی به مطالعه پرداخته و گروه کوهنوردی کاوه را به وجود میآورند. پس از پایان تحصیل در هنرستان صنعتی در سال ۱۳۴۲ به ساری رفته و در هنرستان این شهر به تدریس مشغول شد.
وی در ساری با عباس مفتاحی آشنا میشود.در سازمان الفتح، فرماندهی یک گروه هشت نفره به صفایی فراهانی سپرده میشود. پس از چندی با کد انقلابی ابو عباس به فرماندهی یکی از پایگاههای الفتح میرسد و حوزۀ نفوذش به ۴۰ و سپس به ۱۵۰ نفر افزایش مییابد و در نهایت به فرماندهی منطقۀ شمال فلسطین میرسد. با این تجربیات در تابستان ۱۳۴۸ به صورت غیرقانونی به ایران بازمیگردد و زندگی مخفی خود را آغاز میکند. صفایی فراهانی در شرایطی که ارتباطی با گروه درون ایران نداشت، درصدد بازیابی رفقای قدیمی خود برآمد تا یک جنبش روستایی را سازمان بدهد. با این حال در برخورد با اعضای گروه، آنها را آماده میبیند. بنابراین با مشاهدۀ شرایط امیدوارکنندۀ گروه بار دیگر به فلسطین بازمیگردد تا ملزومات جنگی و مهمات انجام عملیات را به ایران وارد کند.
در بهار ۱۳۴۹ به همراه محمد صفاری آشتیانی به ایران بازمیگردد تا به گروه سر و سامان بدهد و اسلحه و مهمات لازم را نیز به ایران منتقل کند. در شهریور ماه با گروهی ۶ نفره که تیم کوه نامیده میشد، (متشکل از مهدی اسحاقی، جلیل انفرادی، هادی بندهخدا لنگرودی، محمدرحیم سماعی و یک نفر دیگر) از درۀ مکار در نزدیکی چالوس اردوی آمادگی و آموزشی را برای انجام عملیات آغاز میکند. در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ عملیات سیاهکل با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل صورت میگیرد.
در جریان عملیات سیاهکل، هوشنگ نیری از ناحیهٔ دست زخمی میشود و صفایی فراهانی و جلیل انفرادی به همراه یک چریک دیگر برای نجات وی از کوه به شهر میآیند. در این زمان در یک خانهٔ روستایی در روستای چهلستون در نزدیکی سیاهکل توسط کدخدا و چند تن از روستاییان دستگیر شده و به ژاندارمری تحویل داده میشود. وی به زندان اوین در تهران منتقل شده و تحت بازجویی و شکنجه قرار میگیرد.
صفایی فراهانی در بازجویی به حسینی رئیس زندان و بازجوی ساواک گفته بود:
شما اشتباه میکنید، ما شکست نخوردهایم. در فردای تیرباران ما پژواک پیروزی سیاهکل در فضای ایران طنینانداز خواهد گشت.
علی اکبر صفایی فراهانی سرانجام در روز ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به همراه دیگر چریکهای فدایی که پس از عملیات توسط ساواک دستگیر شدهبودند، در میدان تیر چیتگر تهران تیرباران شد.