دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی

ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
درحال حاضر موجود نمی باشد
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی
ادبیات کلاسیک معاصر ؛ چهارده جلدی

کتاب های چهارده جلدی ادبیات کلاسیک معاصر

نویسنده: آناتول فرانس,امیل زولا,ارنست همینگوی,جان اشتاین بک,گابریل گارسیا مارکز,مارگارت میچل,آلخو کارپانیته,میگل دو اونامونو,نیکوس کازانتزاکیس,ویرجینیا وولف,آدام هنریک سینکویچ,ویلیام فاکنر,ژان پل سارتر
مترجم: محمد قاضی,پرویز داریوش,سروش حبیبی,بهمن فرزانه,حسن شهباز,منیر جزنی و...
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 5400
اندازه کتاب: رقعی - رقعی لب برگشته - سال انتشار:  1357 ~ 1354 

کمیاب  - کیفیت : درحد نو

 

مروری بر کتاب 

از سری کتابهای چهارده جلدی ادبیات کلاسیک معاصر انتشارات امیرکبیر - سیزده عنوان در چهارده مجلد

جزیره پنگوئن‌ها نام یک رمان طنز و یکی از بهترین آثار آناتول فرانس نویسنده فرانسوی است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۰۸ میلادی منتشر شد.

جزیره پنگوئن‌ها، روایتی از روح تاریخ حیات بشریت است، این داستان اگرچه تاریخی از قوم خیالی پنگوئن را به تصویر کشیده است ولی در حقیقت امر تاریخ قوم خاصی نیست و ما سرنوشت بسیاری از اقوام و تمدنهای گذشته و جدید را در آن می‌یابیم.

دیشب آنها را دیدم که باز گیوتین را برپا می کردند - روی دماغه کشتی برپا شده بود - همچون دروازه ای که بر آسمان بزرگ باز شده است ...

انفجار در کلیسای جامع ؛ زمان میان ستاره قطبی و دب اکبر و چلیپای جنوبی گرفتار مانده و از مسیر خود باز ایستاده است ...

اما دروازه خالی بر دماغه کشتی برپا بود و جزء قطعه چوبی افقی بر دو پایه عمودی و آن نیم کتیبه واژگون و آن مثلث سیاه و تیغه پولادین چیزی نبود ...

ژرمینال ؛ سیزدهمین کتاب از دوره ­ی خانواده­ی روگن ماکار است که در سال ۱۸۸۵ منتشر شد. این کتاب از مشهورترین آثار امیل زولا (۱۸۴۰-۱۹۰۲) است. موضوع کلی کتاب اعتصاب کارگران است:

«قیام حقوق بگیران و فشار جامعه ­ای که در لحظه‌ای از هم می­پاشد. مبارزه­ ی سرمایه و کار.اهمیت ژرمینال در این است که مهم‌ترین مسئله قرن بیستم را به میان می‌کشد» ماجرا در معدن زغال سنگ شمال فرانسه اتفاق می افتد. اِتیِن لانتیه، یکی از پسران ژروز ماکار شخصیت اصلی رمان آسوموار که در کارگاه راه آهن لیل (Lille) کار می­کرد، به جرم سیلی زدن به رئیس خود از کار اخراج می‌شود. او در معدن وورو، در گروه مائو استخدام می­شود. اتین در کار و زندگی سخت دشوار معدنچیانی سهیم می‌شود.

معدنجیان نسل به نسل زیر بردگی بوده‌اند.اتین به سبب طبیعت عصیان گرش باشرایط محیط کارش به مخالفت برمی خیزد. با رهبران سوسیالیست ارتباط می‌گیرد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان می­دهد و اعتصاب را بر می ­انگیزد. معدنچیان پس از دو ماه و نیم مبارزه از روی اجبار کار خود را از سر می‌گیرند، ولی متوجه می‌شوند که مبارزه امکان پذیر است. 

مبارزه معدنچیان به مراحل بحرانی می‌رسد، سپاهیان به روی اعتصاب کنندگان تیراندازی می‌کنند و کشته­ هایی بر جا می گذارند. در اواخر کتاب می بینیم که پیروزی سرمایه‌داران صرفاً ظاهری است. اتین در یک صبح بهاری، که نمودار دورانی نواست به پاریس می­رود؛ تا مبارزه ­های تازه ­ای در پیش گیرد. ... لایه ها رفته رفته پر می شد. در هر طبقه در ته هر دالان جنب و جوشی شدید سینه کار را فرا می گرفت. چاه آدمخوار جیره هر روزی خود را از گوشت آدمیزاد بلعیده بود. نزدیک هفتصد نفر کارگر در آن ساعت رنج روزانه خود را در این مورلانه عظیم آغاز کرده بودند و زمین را همچون کرم در چوبی پوسیده از هر سو می کندند و سوراخ می کردند و در این سکوت سنگین , زیر فشار این لایه های عظیم خاک اگر گوش بر سنگ می گذاشتی می توانستی جنبش دامنه دار این حشرات انسان نما را ضمن تلاش خود از صعود و هبوط برق آسای کابل آسانسور گرفته تا گزش نیش تیشه هاشان که زغال را از درون احشاء خاک می کندند بشنوی

اگزیستانسیالیسم مانند پیلی که وارد خانه تاریک شده باشد، به عرصه اندیشه آمریکایی راه یافت: پراکندگی بسیار پیش آمد و درونیان البته همگی درباره چگونگی نورسیده به اشتباه افتادند. آن چه می توانست باشد؟شاید ماشینی ویرانگر، تانکی پس مانده از جنگ؟بعد از زمانی چراغها روشن شدند و دیدند که فقط پیلی است، همه خندیدند و گفتند که حتما گذار سیرکی به شهر افتاده است. اما نه، بزودی پی بردند که پیل آمده بماند، و آنگاه از جلوتر نگریستند و دیدند که هرچند براستی نورسیده ای است، و نوریده ای غریب نماست، باری بیگانه نیست: تمام مدت آن را می شناختند.کجا می روی ؛ این کتاب روایتگر عشقی انسان‌ساز و روشنگر بین سرداری بنام مارکوس وینچیوس و شاهزاده خانمی از سرزمین لیژین به نام کالینا که در بیشتر صفحات کتاب ما او را به نام لیژیا میشناسیم، است و در خلال این جریان اوضاع اجتماعی و سیاسی حاکم بر روم باستان در زمان حکمرانی نرون بیان میگردد.

مارکوس و لیژیا برخلاف بسیاری افراد دیگر در این کتاب، هردو از شخصیتهای غیرواقعی و ساختگی‌اند. خواننده به خوبی در سیر داستان درمی‌یابد که چگونه عشق به عنوان یکی از مظاهر زیبایی، سردار صاحب منصب و جاه و مقامی را از گذشته پر زرق وبرقش جدا می‌کند و زندگی او را اگرچه آمیخته با درد ولی زیبا می‌سازد و از پیله زندگی مادی وی موجود کاملی بیرون می‌آورد.

زیباترین بخش کتاب جایی است که خواننده فلسفه نام کتاب را درمی‌یابد. نرون در آخرین ماه‌های فرمانروایی‌اش پس از اینکه با شقاوت و سنگدلی و بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای هزاران مسیحی بی‌گناه از زن و مرد و کودک را به قتل می‌رساند، برای ریشه کن کردن مذهب مسیح تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی رهبران مسیحی را دستگیر و قبل از دیگران پطرس را مصلوب کند. این خبر به حواری میرسد و به او پیشنهاد می‌شود شهر مخوف رم را ترک کند.

پیرمرد و دریا ؛ این رمان در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شد و در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. «پیرمرد و دریا» واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگی‌اش به چاپ رسید.

این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاش‌های یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای بدام انداختن یک نیزه‌ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزه مرگ و زندگی می‌گردد. نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بوده‌است.

وقتی داستان آغاز می‌گردد سانتیاگو Santiago، پیرمرد ماهیگیر، ۸۴ روز است که حتی یک ماهی هم صید نکرده‌است. او آنقدر بد شانس بوده‌است که پدر و مادر شاگرد او، مانولین Manolin، او را از همراهی با پیرمرد منع کرده و به او گفته‌اند بهتر است با ماهیگیرهای خوش شانس تر به دریا برود.

مانولین اما به پیر مرد علاقه مند است و در تمام مدتی که پیرمرد دست خالی از دریا برگشته‌است هر شب به کلبه او سر زده، وسائل ماهیگیری اش را ضبط و ربط کرده، برایش غذا برده و با او در باره مسابقات بیس بال آمریکا به گفتگو نشسته‌است. یک شب بالاخره پیرمرد به مانولین می‌گوید که مطمئن است که دوران بدشانسی‌های او به پایان رسیده‌است و بهمین دلیل خیال دارد روز بعد قایقش را بردارد و برای صید ماهی تا دل آبهای دور خلیج برود

برباد رفته ؛ اسکارلت بزرگ‌ترین دختر جرالد اوهارا صاحب مزرعه پنبه تارا تنها به یک چیز می‌اندیشد : ازدواج با اشلی ویلکز پسر مالک مزرعه مجاور. در یک میهمانی در خانه ویلکزاسکارلت به اشلی اظهار علاقه می‌کند ولی اشلی عنوان می‌کند که با ملانی دختر داییش می‌خواهد ازدواج کند. رت باتلر ماجراجوی خوش قیافه‌ای که شاهد صحبتها بوده‌است اسکارلت را نصیحت می‌کند.

جنگ شمال و جنوب آمریکاآغاز ....
صد سال تنهایی ؛ صد سال تنهایی واقعه بزرگ ادبیات آمریکای جنوبی در سالهای اخیر است. داستان خانواده بوئندیا نیز بی شباهت به داستانهایی نیست که مادربزرگ گابریل گارسیا مارکز برایش تعریف می کرده است. این جهان برای نویسنده همچنان جهان کودکی او باقی مانده است.

در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده‌است که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود.

ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت‌های داستان به جادویی شدن روایت‌ها می‌افزاید.

صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده‌اند توسط افراد ناشناس از طربق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچه‌ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. شخصیت اورسولا و پیلار ترنرا از بقیه افراد خانواده تفاوت دارد زیرا این دو نفر با حس ششم خود و گرفتن فال ورق می‌توانند آینده افراد را پیش بینی کنند. بعد از مرگ اورسولا این فرناندا دل کارپیو است که کنترل زندگی افراد خانواده را برعهده می‌گیرد و نظراتش را بر آنها تحمیل می‌کند.

چون او از ارتباط دخترش رناتا رمدیوس با مائوریسیا بابیلونیا ناراضی ست و نمی‌خواهد مردم دهکده در جریان رابطه آن دو قرار بگیرند مرگ آن جوان را سبب می‌شود و دخترش را به یک صومعه پیش عده‌ای راهبه می‌فرستد تا در آنجا تا پایان عمرش بماند.

وقتی راهبه‌ای به خانه فرناندا می‌آید و نوه او که فرزند رناتا و مائوریسیا است را با خود می‌آورد با وجود آن که فرناندا در ابتدا قصد کشتن آن کودک را دارد اما از فکر خود منصرف می‌شود و آن بچه در آن خانه بزرگ می‌شود.

خوشه های خشم ؛آخرین باران ها بر سرزمین سرخ و پاره یی از سرزمین خاکستری رنگ اوکلاهما آرام فرو ریخت، ولی زمین ترک خورده را نشکافت.گاوآهن ها شیارهای جویبارها را از همه سو بریدند و دریدند.

با آخرین باران ها ذرت ها به سرعت سر برآوردند و انبوهی از علف های خودرو هر دو سوی جاده را فرش کردند، آن چنان که زمین های خاکستری و زمین های سرخ تیره، اندک اندک زیر پوششی سبز نهان شدند.
در اواخر ماه مه رنگ از رخسار آسمان پرید و ابرهایی که از بهار تا آن هنگام، دیرگاهی بود و در آن بالاها آرمیده بودند، پراکنده شدند. 
این رمان در محکومیت بی‌عدالتی و روایت سفر طولانی یک خانواده تنگدست آمریکایی است که به امید زندگی بهتر از ایالت اوکلاهما به کالیفرنیا مهاجرت می‌کنند اما اوضاع آن‌گونه که آن‌ها پیش‌بینی میکنند پیش نمی‌رود. اتفاقات این رمان در دهه چهل میلادی روی می‌دهد. 

جان اشتاین بک این رمان را در سال ۱۹۳۹ منتشر کرد.وی برای نگارش این رمان برنده جایزه پولیتزر شد. این رمان هم اکنون جزو چهل اثر کلاسیک سده بیستم به‌شمار می‌آید.

سرگشته راه حق ؛ برادر ( قدیس ) فرانسوا به همراه برادر لئون از شدت خستگی زیر درخت سپیداری نشستند. پس از مدتی یک کشیش سفید پوش در برابر آنان ایستاد. کمربند چرمی و چاروقهای از پوست خوک و یک عرقچین مشکی سر تراشیده اش را پوشانده بود. چهره اش خشن و وحشی و بی رحم و دو چشمش دو اخگر سوزان بود. مدتی با حیرت به فرانسوا نگاه کرد...

خدا یک آتش سوزیست . او می سوزد و ما هم با او می سوزیم . 

کسی چه می داند شاید هم خدا همان جستجوی خدا باشد ! 
نو به نو خدا و شیطان را صدا می کردم . برای من تفاوت نداشت که کدام یک خواهند آمد . آنچه می خواستم این بود که دیگر احساس تنهایی نکنم . 
تحمل هیچ تنبیهی دشوارتر از این نیست که موجودی در برابر بدی هایی که کرده با خوبی رو به رو شود! 
برای چه تردید می کنی . هرگز به پشت سرت نگاه نکن . کتاب شرح زندگی قدیس فرانسوآی اسیزی بنیان گذار فرقه مسیحی فرانسیسکن ها می باشد .

فرانسوا تک فرزند خانواده بسیار ثروتمندی است که پسری خوشگذران نیز می باشد اما روزی ناگهان صدای خدا را حس می کند و دست از تمام مال و اموال و مقام خود می شوید و پا در راه حق می گذارد .

او معتقد است باید در فقر کامل به سر برد و از تمام خویشاوندان برید . سختی های بسیار زیادی در این راه می کشد . مریدان زیادی می یابد و معجزات زیادی نیز از او نقل شده است . خیزابها ؛ خیزابها رمانی از ویرجینیا وولف ، بانوی نویسنده انگلیسی که در 1931 منتشر شد. این اثر نه دارای ماجراست و نه گفتگو، بلکه یک رشته تک‌گوییهای درونی بلند است که از طریق آن زندگی شش انسان، طی موجی مداوم و همواره تجدیدشونده، در برابر چشمانمان جریان می‌یابد.

نخست آنها را در دورانی می‌بینیم که کودکی بیش نیستند و شاهدیم که هرکدام، با نوعی هیجان اضطراب‌آلود، شخصیت خود را کشف می‌کند: لوئیس تشنه تنهایی است، زیرا از حس حقارت اجتماعی رنج می‌برد؛ برنارد همیشه در دام تخیلی گرفتار می‌آید که او را از واقعیت دور نگاه می‌دارد.

نویل از ضعف جسمانی و تجسمهای شوم در عذاب است و نظم و قاعده را عمیقاً دوست دارد؛ سوزان تشنه تملک مطلق و انحصاری است، و جینی مضطرب از آن است که خود را به دل زندگی بیفکند، همانگونه که به رقصی سرگیجه‌آور می‌پردازند.

رودا از همه چیز، حتی از زندگی خود وحشتزده است. آنها را از اتاق بازی تا مدرسه همراهی می‌کنیم. سپس در کنار برنارد در دانشگاه قرار می‌گیریم که همه‌گونه زندگی قابل تصور را تجربه می‌کند و به توالی با تولستوی و بایرون و مردیث یکی می‌شود.

در حالی که نویل، به ترغیب طبیعت شاعرانه خویش، خود را در جستجوی کمالی دست‌نیافتنی عذاب می‌دهد. لوئیس مجبور شده است که تحصیلات را رها کند و در دفتری به کار بپردازد و به مبارزه خسته کننده خود برای یافتن جایگاهی در دنیا ادامه می‌دهد.

سوزان، که به خانه روستایی خود بازگشته است، احساس می‌کند که با طبیعت همسان شده است و ناخودآگاه آماده سرنوشت مادرانه خود می‌شود؛ جینی، که در اجتماع لندن پذیرفته شده است، تجربه زندگی مجلسی را آغاز می‌کند که زیبایی‌اش بدان جلا می‌بخشد؛ و اما رودا موفق نمی‌شود که اعتماد به نفسی مانند سوزان وجینی به دست آورد، شک دارد و مدام می‌لرزد و خدا می‌داند که از چه می‌هراسد.

چند سال بعد، شش رفیق گرد می‌آیند تا با پرسیوال که قصد سفر به هند دارد وداع کنند؛ آنها به اتفاق در لحظه‌ای از جوانی و زیبایی زندگی می‌کنند که قهرمانشان، پرسیوال، بر آن حاکم است و هریک بازتابی از آرزوهای خود را در وجود او می‌یابد.

سالها، به همانگونه که موجی موج دیگر را پیش می‌راند، سپری می‌شوند و اینک آفتاب زندگی رو به افول می‌رود؛ پرسیوال بر اثر سقوط از اسب در هندوستان می‌میرد و در وجود همه آنها حسی از خلأ باقی می‌گذارد که قادر بر پرکردن آن نیستند.

هنگامی که شش رفیق بار دیگر گرد می‌آیند، لوئیس تجارت‌پیشه‌ای شده است که کارش را دوست می‌دارد و «سنگینی دنیا را بر شانه‌های خود» احساس می‌کند؛ برنارد، که ازدواج کرده و پدر خانواده است، جمله‌های بی‌شماری ساخته اما هرگز واقعیت را نیافته است.

سوزان مادر شده و اطمینان و اعتماد به نفس کسب کرده است؛ در حالی که جینی، بی‌آنکه هرگز توقفی کند، یا به کسی دل بسپارد، به زندگی ادامه می‌دهد؛ و اما نویل جبران زشت‌رویی خود و بدسگالی انسانها و مرگ پرسیوال را در عشق یافته است.

تنها رودا، که چند صباحی معشوقه لوئیس بوده، نتوانسته است چیزی به دست آورد و «بی‌چهره» مانده است. اما شور و هیجان و میل پیروزمند اوایل زندگی از وجود همه محو شده است:‌ راهشان دیگر مشخص شده است و هریک در مقر خود ثابت مانده است؛ زندگی در نظرشان دیگر به منزله فتح نیست، بلکه مبارزه با مرگ است. این رمان از نومایگی جسورانه‌ای در برداشت و بسط و توسعه برخوردار است:

نویسنده توصیفهای کوتاهی از طبیعت در حکایت می‌گنجاند که آهنگ آن، رابطه‌ای تنگاتنگ با زندگی شخصیتها دارد؛ هدف ویرجینیا وولف آن است که بدین‌وسیله، واقعیت را از طریق بازتابها و «خیزابها»ی مدام روان و سیالی نمایش دهد که طبیعت در اختیار آگاهی بشر می‌گذارد.

توصیف این جریان مداوم، اگرچه گاهی به مهارتی بی‌نقص محدود می‌شود، موفق می‌شود که قطعه‌های شاعرانه‌ای بسیار زیبا و عمیقاً انسانی به وجود آورد.

هابیل و چند داستان دیگر ؛ پس از مرگ خوآکین مونگرو، در میان کاغذها و نوشته هایش خاطراتی به دست آمد که بازگوکننده مالیخوالیایی بود که زندگیش را بتاه کرده بود.

بخشهای پراکنده ای از این اعترافات در داستان هابیل درج شده است. خوآکین اعترافات را خطاب به دخترش نوشته است.

تسخیر ناپذیر ؛ داستان در مورد خانواده سارتوریوس است که در کتاب سپتامبر بی باران نیز داستانی از آن ها نقل شده است .

راوی داستان بایارد سارتوریس ، پسرک نوجوانی است که ماجرای زندگی خانواده خود در خلال جنگ داخلی شمال و جنوب آمریکا تعریف می کند .این کتاب در حقیقت 7 داستان کوتاه بوده است که بعدها به صورت رمان بازنویسی شده است.

فهرست 

جزیره پنگوئن‌ها 
انفجار در کلیسای جامع 
ژرمینال 
کجا می روی ؟ 
پیرمرد و دریا 
برباد رفته ؛ دو جلدی 
سرگشته راه حق 
صد سال تنهایی 
خوشه های خشم 
خیزابها 
هابیل و چند داستان دیگر 
تسخیر ناپذیر
تهوع

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات