- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 165230 - 57/4
- وزن: 0.30kg
اخلاق قانون و سیاست
نویسنده: آرتور شوپنهاور
مترجم: عظیم جابری
ناشر: افراز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 184
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
متن کامل
این کتاب مجموعهای از مقالات شوپنهاور با سرفصلهای اخلاق، قانون وسیاست، فلسفه حقوق، در باب تعلیم و تربیت و ملاحظات روان شناختی است.
خیلیها ممکن است اهل خواندن متون فلسفی نباشند، اما نام آرتور شوپنهاور به گوششان خورده باشد. به هر حال، شوپنهاور یکی از آن فلاسفهای بوده که دستگاه فکری عظیمی را به وجود آورده است. این فیلسوف آلمانی را با تلخی بیپایانش، با شک و گمانهایش، با سرخوردگیها و دلمردگیهایش میشناسند.
میگویند یک شب با کسی که بعدها زندگینامهی او را نوشت، مشغول قدمزدن بود. همراهش که از دیدن ستارهها و به ویژه سیارهی ناهید به وجد آمده بود، از او پرسید: آیا در آن سیاره موجوداتی زنده که از ما انسانها برترند، زندگی میکنند؟ شوپنهاور گفت: نه. گفت که به چنین چیزی باور ندارد و انسان را منتهای سلسلهمراتب حیات میداند. بعد نوبت او بود که به وجد بیاید و بپرسد: «فکر میکنید که موجودی برتر از ما خواسته تنها یک روز این کمدی غمانگیز زندگی را ادامه بدهد؟ این برای انسانها خوب است؛ نوابغ یا خدایان احتمالاً از این کار رویگردان میشدند.» و ماجرا همین است: شوپنهاور انسان را موجودی با احساسی دوگانه میبیند: از یک سو زندگی او را تحقیر میکند و حقیر میشمارد، و از سویی دیگر، او را مستوجب همدلی و همدردی عظیم با برادرانش میداند.
این تناقض را میتوان پایه و اساس اخلاق شوپنهاوری دانست. این بحث البته مخالفان خاص خودش را در میان اهل فلسفه داشته که شاید مشهورترین آنها نیچه باشد، همو که با زبان بسیار گزندهاش در «فراسوی نیک و بد» حسابی از خجالت شوپنهاور درآمده است. کتاب «اخلاق، قانون و سیاست» که با ترجمهی عظیم جابری از سوی انتشارات افراز روانهی بازار شده است. «اخلاق»، «قانون و سیاست»، «فلسفهی حقوق»، «در باب تعلیم و تربیت» و «ملاحظات روانشناختی» عناوین پنج جستاری هستند که در این کتاب گردهم آمدهاند...
فلسفهی مؤلف جهان بهمثابهی اراده و نمایش بخش قابل ملاحظهای از تاریخ تفکر مدرن باقی میمانَد، در عین حالی که از بسیاری جوانب، یکی از گرانبهاترین گنجهای خِرد انسانی را تشکیل میدهد. یقیناً شوپنهاور اغلب در تلخیِ اندیشه، بدگمانی نسبت به همنوعانش و شکگرایی اخلاقی افراط کرده است؛ شاید سرخوردگیها و غصههای زندگی بیش از حد اوقاتش را تلخ کرده بودند.
اما او با زدودن درخشش مصنوعی و فریبندهی تمام بتها، با قرار دادن شما رودررو با واقعیت، واقعیتی هرقدر هم بیرحم، چشمانتان را میگشاید، از اشتباه بیرونتان میکشد و آشکارا به شما خدمت میکند. زندگی انسان دارد بیش از پیش تبدیل به نبردی بیرحمانه میشود، نیازی نیست این را کتمان کنیم، و اگر کسی نمیخواهد بهطور قطع مغلوب باشد باید بتواند در این کارزار هولناک مقابل دشمنانش سلاحهایی آبداده دستکم برابر با آبدادگی سلاحهای آنها برافرازد. شناخت، در معنای فلسفی کلمه، شناخت کامل و محتوم، بهترینِ این سلاحها است.»