- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 86928
- وزن: 1.10kg
اتحاد و دوستی
نویسنده: سید حسن ابطحی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 382
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1349 - دوره چاپ: 4
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
حضرت امام صادق - علیه السلام - فرمود:
ایما مسلم لقی مسلما فسره سره اللّ'ه عز وجل
هر مسلمانیکه برخورد با مسلمان دیگری بکند و او را مسرور سازد خدا او را خشنود خواهد کرد.
و آنقدر روایات در مدح کسی که مردم را خشنود میسازد و از اذیت و ناراحت نمودن دیگران میگریزد فراوان است که اگر دانشمندان روانشناس تنها در همین جملاتیکه از پیشوایان دین اسلام بما مردم مسلمان رسیده است دقت میکردند بتمام رموز مردمداری اش نا میگردیدند.
...دانشمند معروف (آنتونیوس بشیر) در کتاب آئین خوشبختی مینویسد : " بنظر من هیچیک از عطایای زندگی باهمیت تسکین آلام و ارواح پریشان و قلبهای نگران نمیرسد همانطور که قطره کوچکی از روغن ، زنگ لولای در را پاک میکند اندکی لطف و محبت نیز از شدت وح ِ دّت حرارت قلبهای سوزان میکاهد " .
استیفورد بروک میگوید " کمترین پرتو آفتاب ، کوچکترین قطره باران، ملایمترین نسیم، بر طراوت و تازگی گل و گیاه میافزاید همینطور اندکی مهر و محبت ، کمی خوشرفتاری و مردمداری ، جهنم سوزان زندگی را به بهشت موعود تبدیل خواهد نمود " .
استادی داشتم که خدا رحمتش کند بمن میگفت : اگر بتوانی در هر روز لااقل پنج نفر را مسرور کنی و کسی را نر ن جانی نام تو را میتوان انسان گذاشت و من هر وقت به این دستور عمل میکردم توفیقات بسیاری نصیبم میشد. و لذا بعقیده من افرادیکه در تمام قوانین اخلاقی و اجتماعی دست بدامن اسلام زدهاند و از دستورات این دین مقدس، برنامه زندگی خود را تنظیم نمودهاند بسعادت و موفقیت کامل نائل گردیدهاند...
یک عادت صحیح
برای اولین بار که وارد خیابان المپی شدم در فکر بودم که شاید مسلمانی را ملاقات نمایم تا به پیروی از یک دستور اجتماعی اسلام از عادت محلی مردم بیروت پرسش کنم تا مبادا در برخورد با آنان عملی انجام دهم که موجب تنفر و انزجار مردم بیروت گردد زیرا در مدت زندگی کوتاه خود افراد بزرگ و دانشمندی را دیده بودم که دارای فضائل اخلاقی و صفات پسندیده ولی در اثر عدم رعایت از رسومات محلی مردمی مورد بیاعتنائی و تحقیر آنان قرار گرفته و همواره به او و هموطنانش طعن میزدند .
در این موقع چشمم به جوان خوش قیافهای افتاد که در جلو مغازهای ایستاده و بطرفی نگاه میکرد مثل آنکه انتظار شخصی را داشت جلو رفتم پس از تعارفات معموله گفتم: آقا لطفاً بفرمائید نام شما چیست ؟
در پاسخ من با صورتی باز گفت: اسم کوچکم نادر و نام فامیلم اسلامی است.
از این نام و فامیل دانستم که آن جوان ایرانی و مسلمان است سپس رو بمن کرد و گفت: مثل اینکه شما تازه وارد این شهر شدهاید پس شما هم خود را معرفی کنید...