- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 169873 - 36/5
- وزن: 0.30kg
- JAN: کی ناز
ابن مشغله
نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 130
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1364 - دوره چاپ: 4
کیفیت : نو ؛ جلد کتاب خاک گرفتگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
آن روزها که پدر میگفت: «میخواهیم آب حوض را بکشیم. آب حوضی سه تومان میگیرد. تو همان سه تومان را میگیری بکشی؟» و من، بلافاصله لخت میشدم و سطل کهنهی پر از سوراخ را میگرفتم دستم و میپریدم توی حوض و آن آب را که رنگ سبز تیره داشت، میریختم توی باغچه یا آبرُوِ باریک کنار حوض، مراقب ماهیهای سرخ و خاکستری هم بودم و تَهاب را از اَلَک سیمی رد میکردم و ماهیهای مضطربِ معلّقزنِ جان بر کف را میگرفتم و میانداختم توی طشتِ آب روشن، و زندگیِ تندِ آمیخته به ناباوریشان را مینگریستم و گاه در تهِ حوض، در لابهلای لجنها، چیزی را مییافتم که مدّتها پیش گم کرده بودم.
ده دوازده سال بیشتر نداشتم هرگز گمان نمیکردم که این در طبیعت من باشد که هر شغلی را (اگر شرافتمندانهاش بدانم) بلافاصله بپذیرم و به این که از من بر میآید یا نمیآید اصلاً فکر نکنم؛ و گمان نمیکردم که نتوانم در هیچ شغلی آنقدر دوام بیاورم که لااقل یک بار یک درجه ترفیع بگیرم و لذّت اضافه حقوق و تعویض رتبه را حس کنم و مژدهی افزایش و «ترقّی» را به خانه ببرم و چون بوی آوازهای خوش و صدای گُل در خانه پخش کنم…
کتاب ابن مشغله جلد اول از مجموعه ی مردان کوچک است که داستان یک زندگیست.ابن مشغله روایت زمانی است که خود او به دنبال کار می گردد.از این شرکت به فلان کارخانه می دود، کار می کند و در نهایت یا اخراج می شود یا به نحوی دست از کار می کشد. ...ابن مشغله هم گاهی گرفتار بیکاری های طویل مدت میشود و خیلی غصه میخورد; ابن مشغله چند عنوان و لقب احترامانگیز و دهان پرکن به خود تقدیم میکند تا در جامعه ....
.. به ما می گفتند :"هرکاری راهی دارد." ما نمی فهمیدیم یعنی چه. والبته گاهی هم خودمان را به نفهمی میزدیم. این باری،یک سال طول کشید. و خدا را شکر که سرمایه بر باد رفت و بار اعتبارهایی که از بانک ها گرفته بودیم بر دوشمان ماند. ابن مشغله، بشخصه از اینکه دیگر مجبور نبود حساب کند ده هزار تومان پس انداز سیصد سال به چه شکلی ورم می کند، عصبانی و دلخور نبود، اما نقص کار در این بود که من دو جوان زود باور بی گناه را هم با خودم همراه کرده بودم. آنها واقعاً ورشکستگان بی تقصیر بودند.