- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 177083 - 60/3
- وزن: 0.30kg
- JAN: 750000.0000
آینده اسلام
نویسنده: مالک بن نبی
مترجم: مصطفی زمانی
ناشر: مترجم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 200
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1343 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
رابطه دین با تمدن و نقش دین در پیدایی یا توسعه تمدنها، موضوعی است که در اندیشه بسیاری از نظریهپردازان و مورخان و برخی از دینپژوهان انعکاس یافته و طیف متنوعی از صاحبان دیدگاههای موافق و مخالف را در برگرفته است. این نوشتار تلاشی است برای واکاوی نسبت دین با تمدن در اندیشه مالک بننبی، اندیشمند معاصر الجزایری. وی از معدود اندیشمندان مسلمانی است که نقطه ثقل مطالعات و آثار خود را بر موضوع تمدن قرار داده و از نقش دین در تمدن و رابطه این دو با یکدیگر سخن گفته است.
به عقیده بننبی، عناصر تشکیلدهنده یک تمدن عبارت است از: انسان، خاک و زمان. اما نکته اساسی این است که صرف وجود عناصر این سهگانه الزاما به ایجاد تمدن نمیانجامد، بلکه برای به وجود آمدن تمدن نیاز به «ترکیبکننده» یا «خمیرمایه تمدنی» است که این خمیرمایه در ترکیب عناصر سهگانه یاد شده با یکدیگر اثرگذار است. تحلیل تاریخی نشان میدهد خمیرمایهای که همواره با ساخت و ساز تمدن همراه بوده، «اندیشه دینی» است. اندیشه دینی روح را در این عناصر بر میانگیزاند و از ترکیب آنها با یکدیگر محصولی به نام تمدن پدید میآورد.
اگر چه پیدایش تمدن منوط به اراده انسان تمدنی است، این اراده جز با ایمان آدمی به عقیدهای که خواهان تلاش در تمدن است بهدست نمیآید؛ این انگیزه و تلاش چیزی است که «اندیشه دینی» در بالاترین سطح، به انسان میبخشد و تمدن حاصل مواجهه انسان با خاک در مدت زمانی مشخص و در سایه «اندیشه دینی» است
بحث از رابطه دین با تمدن پرسش اصلی در این باب است که دین به عنوان یک امر الهی، با تمدن که یک پدیده بشری است، چه رابطهای دارد؟ آیا اساسا ارتباطی بین این دو وجود دارد یا آنگونه که برخی معتقدند بین این دو نه تنها هیچ رابطهای وجود ندارد، بلکه دین اساسا با تمدن سازگاری ندارد؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا دین صرفا یکی از عناصر تشکیل دهنده تمدن است یا جایگاهی فراتر دارد؟ اگر جزو عناصر است، آیا از عناصر محوری است یا جزو عناصر فرعی است که وجود یا عدم آن تفاوت چندانی در شکلگیری تمدن ندارد؟ اگر از عناصر نیست، جایگاه و نقش آن چیست؟ آیا دین تولیدکننده تمدن است یا جوهر یا صورت آن؟ این پرسشها، پرسشهای کلیدی در باب نسبت دین و تمدن به شمار میرود که از منظرهای متفاوت، پاسخ های گوناگون بدان داده شده است.
بسته به تعریفی که از دین و تمدن ارائه و نقش و کارکردی که برای آن در نظر گرفته میشود، نوع نگاه به رابطه این دو نیز متفاوت خواهد بود. روشن است که نگرش تکبعدی به تمدن و منحصر انگاشتن آن در عناصر و مظاهر مادی، منجر به قطع رابطه آن با دین، یا فروکاستن شدید نقش دین در تمدن میگردد؛ چنانکه دوبعدی دانستن آن نیز زمینه را برای توجه داشتن ایفای نقش برجسته دین در تمدن فراهم میسازد.
از سوی دیگر، اگر نقش دین در زندگی بشر حد اکثری قلمداد گردد و حوزه آن گسترده و شامل امور دنیوی واخروی شمرده شود، ارتباط بین دین و تمدن نیز گسترده خواهد بود؛ اما اگر برای دین کارکرد حد اقلی و حوزه نفوذ آن محدود به هدایت بشر در امور معنوی دانسته شود، نقش دین در تمدنسازی نیز محدود یا اساسا نفی خواهد گردید.
بر این اساس، برخی از نظریهپردازان، دین را صرفا عهدهدار امور معنوی دانسته در مقابل تمدن را یک امر مادی میدانند؛ از این رو اساسا ارتباطی بین دین و تمدن قائل نیستند. برخی دیگر دین را جزو عناصر تشکیلدهنده تمدن میدانند؛ اما گروهی نقش آنرا پررنگتر و گروهی دیگر کمرنگتر تصویر نمودهاند.
گروه سومی نیز هستند که جایگاه دین را در تمدن، محوری دانسته برای آن نقشی جوهری و تمدنساز قائلاند. غالب نظریهپردازان غربی و بخشی از اندیشمندان مسلمان در دو گروه نخست جای میگیرند و معدودی نیز معتقد به نظریه سوم اند.