- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 149629 - 53/6
- وزن: 0.30kg
- JAN: 3
آگاهی و خودآگاهی در پدیدارشناسی روح هگل
نویسنده: محمدمهدی اردبیلی
ناشر: روزبهان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 243
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
کتاب حاضر درباره جایگاه آگاهی و خودآگاهی در فلسفه «پدیدارشناسی روح هگل» نوشته شده است. در این راستا ابتدا به جایگاه پدیدارشناسی در فلسفه هگل پرداخته شده و سپس دو واژه تشکیل دهنده عنوان کتاب یعنی «پدیدارشناسی» و «روح» بررسی گردیده است. در ادامه پدیدارشناسی روح هگل در چارچوب مطالعه موضوعاتی چون: «روشنگری و رمانتیسم»؛ «یقین ـ حسی»؛ «تاریخ ادراک»؛ «مواجهه با فریب»؛ «نیرو»؛ »خودآگاهی»؛ «خدا»؛ «آزادی» و... توضیح داده شده است. بنا به اشاره این کتاب «روح»، تجلی سرزنده دیالیکتیکی «ایده» و «طبیعت» است.
در واقع «روح» چیزی ورای جهان عینیت و ذهنیت نیست بلکه تنها چیزی است که وجود دارد و در نتیجه هر آنچه موجود است، هر متناهی یا نامتناهیای را در خود دارد. در پدیدارشناسی نیز «روح» از آغاز حضور دارد، اما به واسطه ضعف نظری صور آغازینش نام «آگاهی» را یدک میکشد و رفته رفته تکوین یافته و به تعبیر هگل «آگاهی مطلق»، «خود ـ آگاهی مطلق»، «عقل مطلق»، «دانش مطلق» و در نتیجه روح مطلق است.
اثر حاضر همچنین تاکنون مورد انتقادات مختلفی قرار گرفته است که عمدهترین آنها محدود ماندن به تفاسیر و ترجمههای انگلیسیزبان پدیدارشناسی، ابتنای بیش از حد بر شرح استرن، و همچنین نامشخص بودن موضع نگارنده در برخی مقاطع کتاب است.
پاسخ مختصری که میتوان در عین پذیرش برخی از این انتقادات به آنها داد، این است که این شرح در عین محدودیت در منابع که به محدود بودن دانش و زباندانی نگارنده در زمان نگارش آن بازمیگردد، و همچنین در عین تشتت در موضعِ تفسیریاش، بازهم کوشیده است حتیالامکان طرحی پیوسته و منسجم از سیر تکوین دو بخش نخست کتاب پدیدارشناسی ارائه دهد و به زعم نگارنده، با نظر به سایر تفاسیر دستکم در این هدف توفیق یافته است. همچنین در این اثر ایرادات جزئی مختلفی وجود دارد که به دلایل فوقالذکر، به جز یکی دو مورد فاحش، هیچکدام را اصلاح نکردهام.
… همچنین لازم به ذکر است که رویکرد نگارنده در این سالها در خصوص برخی معادلگذاریها دچار تغییراتی شده است که در این خصوص نیز تنها به ذکر یک نمونه بسنده میکنم: در این کتاب در ازای اصطلاح actual از معادل برونذات استفاده شده است که از مخاطبان میخواهم همان معادل متداول «بالفعل» را در ازای آن، و در نتیجه، معادل «فعلیت» را در ازای «برونذاتیت» قرار دهند.
در نهایت همانگونه که در انتهای پیشگفتار اثر حاضر نیز اظهار داشتهام، امید خود را، هرچند نه با آن شور و حدَّت گذشته، نسبت به نگارش جلد دومِ این اثر همچنان حفظ کردهام که به مابقی سفر پدیدارشناسی (عقل، روح، دین و دانش مطلق) بپردازد. البته نباید فراموش کرد که امید، به واسطۀ سروکار داشتنش با امکان و بالقوگی، در عین حال که تحققِ امکان را وعده میدهد، خود میتواند به بهترین توجیه برای انفعال بدل شود.
این شرح بنا به رسالتش، ملغمهای از تفاسیر مختلف است که همچون نوعی کولاژ در کنار یکدیگر عرضه شدهاند؛ تعدد منابع موجود در متن، نه ناشی از صحه گذاشتن بر این قانون آکادمیکِ وطنی است که «منبع بیشتر، امتیاز بالاتر»، و نه گرفتار شدن در دام ژستِ بیطرفی علمی، یا ادعای در نظر گرفتن تمام تفاسیر و دیدگاهها در یک تحقیق است؛ بلکه این تعدد دقیقا بر این حقیقت تاکید میورزد که در وضعیت فعلی “ما” فراروی از ترجمه و چنگ زدن به ایدهی توهمآلود “تولید علم”، میتواند به خود-فریبی بیانجامد و برای اندیشیدن فلسفی یا حتی بومی سازی علم فلسفی مدرن نیز، ابتدائا باید بر ترجمه و تجارب زیستشده در همان سنت فرهنگی مغرب زمین تکیه زد.
نگارنده نسبت به این حقیقت وقوف دارد که اگر احیانا در میان این همه ترجمه و تفاسیر مختلف، ایدهای هم به ذهن “خودِ!” نگارنده رسیده و بیان شده است، این ایده در حقیقت ایدهی “دیگری” است. اما علیرغم این کثرت، تحلیل پیش رو در حد توان کوشیده است تا از حد وصله و پینههای معمول فراتر رفته و در فرآیند تحقق خویش، در حد توان خالقش، پیوستار میان مراحل مختلف آگاهی را چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا حفظ کند؛ بدیهی است که خود ابژهی تفسیرشونده تنها یک سوی فرآیند تفسیر را تشکیل میدهد؛ سوی دیگر آن سوژهی تفسیرکننده است.
به بیان دیگر، در طول این کتاب گهگاه شاهد موضوعاتی خواهیم بود که هگل حجم اندکی را به تبیین کردنشان اختصاص داده است، اما در فرآیند تفسیر به یکی از مهمترین موضوعات کتاب بدل شدهاند و بالعکس. در نتیجه کتمان نمیکنم که اغراض شخصی و دغدغههای نظری نگارنده، به ویژه در حوزهی فلسفه و روانکاوی، در حجم (کمیت) و عمق (کیفیتِ) تفسیر مربوط به هر کدام از مباحث مطرح شده در این کتاب موثر بوده است.
برای دچار نشدن به بیماری رایج این روزها، یعنی فضیلت ساختن از بیطرفی و تاکید بر ایدهی “مفسر بیطرف”، سعی شده است تا در طول کتاب موضع خود نگارنده در قبال تفاسیر مطرح شده، صریحا یا تلویحا، روشن گردد و مخاطب در تکثری از رویکردها و دیدگاههای بعضا متضاد رها نشود. لازم به ذکر است که بر خلاف تصور متداول، نه در ژستِ (عملا دروغین ِ) بیطرفی، بلکه اتفاقا در اتخاذ موضع مشخص و به چالش کشیدن مخاطب و تحریک وی به جدل ذهنی با نگارنده است که احترام واقعی به شعور مخاطب معنی پیدا میکند.