- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 107904 - 119/1
- وزن: 0.40kg
- UPC: 40
آهنگ دیگر
نویسنده: منوچهر آتشی
ناشر: رضاسیدحسینی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 151
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1339 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ بر روی کتاب نوشته و رد زردی وجود دارد
مروری بر کتاب
منوچهر آتشی در ۲ مهر ۱۳۱۰ در دهرود در شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد. خانوادۀ وی از عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که در حدود ۴ نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد وی «آتشخان زنگنه» بود و به همین دلیل نام خانوادگی وی «آتشی» انتخاب شد. پدر منوچهر آتشی فرد باسوادی بود و به دلیل علاقهای که سرگرد اسفندیاری که در جنوب به رضاخان کوچک مشهور بود به وی داشت، او را به بوشهر انتقال داد و کارمند اداره ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در اواخر دههٔ ۳۰ با آهنگ دیگر در شعر معاصر به تجربهای تازه دست میزند. او با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی به نوعی خشونت غریزی در شعر دست مییابد. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیر منسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش (مثلاً از نصرت رحمانی یا کیومرث منشیزاده) متمایز میکند بهجز حضور «جنوب»، لحن حماسی آن است. آتشی بر شاعران بسیاری در ایران تأثیر گذاشتهاست و نیز شاعران بسیاری را تربیت کردهاست. در همین زمینه محمدعلی بهمنی در غزلی تأکید میکند:
تو آتشی و تمام من از تو شعلهور است نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز
شعرهای آتشی در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ شعر کویر است و عناصر طبیعی این کویر حماسه و خشونت را با هم میآمیزد. گذشته از آن، عشق و امید و آرزو نیز خود را به این طبیعت جنوبی غرق میکند و احساس تنها در مثلث خشونت-حماسه-جنوب چهره نشان میدهد.
دیوار آرامشی در من فرو ریخت
چونان بنایی سست و باران خورده در شب
و پایی موذی و ویرانگر در تاریکی از من گریخت
سر ، دوار دردهای کهنه یافت
سر ، غبار کینه هایسرد
اسب بادهارمید
سینه ی ستاره ها شکست
سینه از بخور یأس تیره شد
هول با تبر گشود
قلعه ی سیاه سر
بردگان پیر یادها گریختند
قلعه شد تهی ز آفتاب
قلعه شد تهی ز سرگذشت
پر شد از سوارگان سایه های منتظر
جاده تا حصار سربی افق
از غبار چاوشان مرده هاپر است
قلعه را گرفته لرزه ی هراس
از خروش فاتحان مست
پای هر ستون نه رقص
شعله هاست
شانه های پهن مردهای کینه بسته است
شعرم سرود پاک مرغان چمن نیست
تا بشکفد از لای زنبق های شاداب
یا بشکند چون ساقه های سبز و سیراب
یا چون پر فواره ریزد روی گل ها خوشخوان
باغ شعر من ...