- موجودی: موجود
- مدل: 174183 - 68/4
- وزن: 0.20kg
آن ها
نویسنده: فاضل نظری
ناشر: سوره مهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 112
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 ~ 1388 - دوره چاپ: 11 ~ 3
مروری بر کتاب
فاضل نظری متولد ۱۰ شهریور ماه سال ۱۳۵۸ در خمین واقع در جنوب استان مرکزی است. او یک شاعر ایرانی، استاد دانشگاه و مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در مورد وضعیت تحصیلی او باید بدانید که او تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه خود را در شهرهای خمین و خوانسار سپری کرده است. و با پذیرفته شدن در دانشگاه در سال ۱۳۷۶ برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا أخذ مدرک دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی پی گرفت.
شعرش به رغم قدرتمندی و تواناییهای شاعر، مجالی برای خودنمایی و تکلف کلمات باقی نمیگذارد. شعری که میعادگاه همین کلمات آشنا و دردهای همیشه است، با این همه کلماتش بوی تکرار نمی دهد و ملموس بودن عشقهایش رنگ ابتذال نمیگیرد.
فاضل نظری در شعرهایش نه آن گونه در قید لفاظی های پیچیده است که تنها به صرف تن دادن به نظاممندی های شعر کلاسیک موضوع را به حال خویش رها کند و نه آنچنان در دام معناگراییهای شعارگونه میافتد که دلنشینی لحن و زیبایی قالب را از یاد ببرد. مجموعه آنها جمعی بین احساس و اندیشه است و نسبت به کتابهای قبلی شاعر ابتهاج و شادی بیشتری دارد و غم جان مایه آن نیست. اگر چه تعریف ویژه ای برای موضوع غم نمیتوان قائل شد
" آن ها " سومین مجموعه شعر فاضل نظری بعد از اقلیت و گریه های امپراتور است که مشتمل بر 51 سروده در قالب غزل است. مضامین این اشعار موضاعات عاشقانه و عرفانی و همینطور چند شعر آئینی است. از مشخصه های ممتاز فاضل نظری مضمون سازی بدیع و جذاب است که در این اثر نیزاین توانایی خود را به نحو احسن به کار گرفته است.
فاضل نظری توانسته است با استفاده از زبان ساده و روان در کنار مضامین بدیع و ذوق قدرتمند خود در استفاده از آرایه های شعری دوست داران شعر و ادب فارسی را با خود همراه کند. این مجموعه نسبت به مجموعه های پیشین از شادی و شور بیشتری برخوردار است، به قول خود شاعر « غم جان مایه ی آنها نیست».
آن کشته که بردند به یغما کفنش را
تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه میریخت به تشییع غریبش
آن نیزه که میبرد سر بی بدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیبا تر از این چیست که پروانه بسوزد
شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
تا باز به دنیا برساند سخنش را