- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 170984 - 81/2
- وزن: 0.20kg
آن جا پایین پله ها
نویسنده: رضا خاکی نژاد
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 102
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
روزگار غریبی است. دیرسالی است با مرگِ زودهنگام، رفاقتی به هم زدهایم که مگو و مپرس. به سراغ دوست میروی، میگویند: «خستگی نابهنگام، به سفر فرستادهاش!» سراغ از آشنا میگیری، میگویند: «هیهات که چه زود، دیر شد!» اینگونه است که مرگ نابهنگام، سایه بلندش را به هیچ قیمتی- حتی مرگ- از سرمان کم نمیکند! «علی خوشامن» هم از آن دست آدمهایی بود که بیمقدمه و بدون این پا و آن پا کردن، نابهنگام رخت سفر بست و رفت.
سالها چراغ «گل رضاییه» از وجودش روشنایی میگرفت. عشقِ سرپا نگهداشتن رستورانی را داشت که از چند دهه پیش، در یکی از نوستالژیکترین محلات تهران قدیم خیابان 30 تیر، قوامالسلطنه سابق- پذیرای دوستان و مشتریان همیشگیاش بود. در فضایی متفاوت، باب طبع و سلیقه اهل قلم و هنرمندان.
بهار سال پیش به او گفتم داستانی نوشتهام در حال و هوای «گل رضاییه» که اگر رخصت بدهند، در مجموعهای چاپش میکنم. سری تکان داد و خندید که «خوبه...» همین!
یک سالی بیشتر به دراز کشید تا «آنجا، پایین پلهها» با حذف یک داستان، مجوز گرفت و چاپ شد. به روال همیشه و اینبار با کتاب و داستان چاپ شده «بُرش توی کاسه چینی گل سرخ» درحالیکه از آخرین دیدارمان چندان نگذشته بود، راهی «گل رضاییه» شدیم تا مثلا غافلگیرش کرده باشیم. غافل از اینکه علی آقا، بیرحمانه غافلگیرمان خواهد کرد. به محض ورود، پی او چشم گرداندیم. عکسش را که روی دیوار دیدیم، یکه خوردیم.
پرسوجو کردیم. گفتند علی آقا به سفر رفته است! لقمه مان خاردار شد. بیشتر، غصه خوردیم تا غذا. حالمان بدجوری گرفته شد. «علی خوشامن» حالا دیگر نیست و بیگمان، نبودش برای بسیاری، مایه دلتنگی است. با این همه، چراغ رستورانش هنوز روشن است. به همت خواهرزادهاش، شروین، که عزمش را جزم کرده است تا یادگار علی آقا را آنگونه که خود میخواست و مایل بود، حفظ کند. جوان نازنینی که حالا خوشامدگوی مشتریان دایمی رستوران «گل رضاییه» و دوستان قدیمی علی آقاست. چراغ «گل رضاییه» روشن مانده است تا یادمان نرود، زورِ مرگ، حتی از نوع نابهنگامش، به خیلی آدمها و خیلی چیزها نمیچربد. یادش گرامی.