دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

آمریکا آمریکا ؛ مجموعه شعر

امریکا! امریکا!

نویسنده: سیاوش کسرایی
ناشر: علم و هنر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1358 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو

 

مروری بر کتاب

مجموعه شعر

در دفتر حاضر سیاوش کسرایی مانند دیگر دفترهای شعر خود، تنوع خویش را در آفرینش از لحاظ شکل، زبان، استعاره و موضوع نشان می دهد. استواری سخن کسرایی در غزل ها، قطعه ها و مثنوی ها نشانه تسلط فنی او در شعر کلاسیک است، چیزی که به تصور نگارنده شرط مقدم یک نورپردازی از روی صلاحیت است و نه از روی عجز در سخن گویی یا به تعبیر زیبای گذشتگان: لنگی به رهواری پوشیدن. در این دفتر کسرایی در زمینه نوپردازی بازهم نوپردازی هایی دارد، به ویژه آنجا که شعر را به مطالب پیش پا افتاده زندگی روزانه متوجه می سازد و در آن ها عنصرشاعرانه را صید میکند...

سیاوش کسرایی از نسل اول شاعران رهرو نیما و از جمله جوانانی بود که در دهه ۲۰ به حلقه نیما راه یافتند. او در میان نخستین پیروان نیما که عبارت بودند از مرتضی کیوان، منوچهر شیبانی، فریدون توللی، اسماعیل شاهرودی، هوشنگ ابتهاج و مهدی اخوان ثالث، به پایدارترین و وفادارترین فرد شهرت دارد. کسرایی تا نیما در حیات بود با او دیدارهای منظم داشت.

افزون بر سرودن شعرهای نیمایی، سیاوش کسرایی یکی از معدود شاعرانی بود که دربارۀ نیما یوشیج و شعر آزادش چندین مقاله نوشت و در آن‌ها به بررسی ویژگی‌های شعر نیما و تفسیر و تبیین پیچیده‌ترین آن‌ها پرداخت.شعر سیاوش کسرایی با سرودن حماسۀ آرش کمانگیر در شکل یک منظومۀ بلند، به اوج خود رسید. کسرایی با سرودن آرش کمانگیر، لقب شایستۀ “شاعر ملی” را از آن خود ساخت. این منظومه، نخستین منظومۀ حماسی در ادبیات معاصر ایران است.

شعر ذیل شعر آمریکا از زنده یاد سیاوش کسرایی عزیز هستش شاعر در این شعر که پس از تسخیر لانه جاسوسی سروده می شود ، به خوبی ماهیت فاشیسم امپریالیسم امریکا را بر ملا می کند و به مسائلی مانند بنا بودن امریکا بر شالوده سرمایه سالاری ،نژاد پرستی و بازبان زور صحبت کردن با ملت ها از سوی امریکارا به شدت نکوهش می کند ، ومعتقد است خود فروخته ها در هر ملتی دل به علائق آمریکایی میسپارند که از واژه باشگاه فرومایگان برای این ابیات خود اسفاده می کند .

آمریکا
باشگاه فرومایگانی وفرودگاه خشم جهانیان
بازار بزرگ بردگی قرن.
وارونه کار کیمیاگری تو
که زندگیرا خاکستر
و عشق را روسپی می کند.
درجنگل عظیم صنعتت
بردرختان سترگ
تفاله میوه های آدمی آویختست:
سیاه و زرد
سفید و سرخ.

از کشتزارهای علمت چه می روید؟
قارچ های اتمی.
تاجر هماره مستی تو
که باروت به دنیا می دهد
و به بهای آن گلاب می گیرد.
غول هزار دستی
که با یگانه چشم آز در پیشانی
پی درپی پیرامون را می پایی.

بشنو!
می آیند چنداچند و گروه ها گروه
نه،غم آوای شبانه نیست
سرود سرخ سحرگاهست
که پا میگیرد.
نگاه کن!
ستارگانت یکایک از پرچم تو می گریزند.
و در دستت تنها پارچه ای می ماند،
بل قابدستمالی برای برق افکندن به کفش کهنه سرمایه داری.

آری ،
نگاه کن که ستارگانت  می گریزند
چه،آفتاب بر می آید.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات