- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 166111 - 67/3
- وزن: 0.30kg
آزادی ، حق و عدالت
نویسنده: اسماعیل خوئی , احسان نراقی
ناشر: شرکت سهامی کتابهای جیبی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 265
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
مناظره اسماعیل خوئی با احسان نراقی
كتاب «آزادي، حق و عدالت» جزو اسناد مهم تاريخ انديشه در دوران معاصر ما است، زيرا در هنگامهاي حساس از تاريخ معاصر ما يعني در آستانه انقلاب نشاندهنده مناظرهاي ميان دو انديشمند ايران است.
احسان نراقي، پژوهشگر حوزه علوم اجتماعي (1391-1305) و اسماعيل خويي، پژوهشگر حوزه فلسفه، شاعر و منتقد و روشنفكر (متولد 1317) است. در اين كتاب به لحاظ معرفت شناختي در نراقي عنصر پراگماتيسم و در خويي عنصر رئاليسم انتقادي ديده ميشود. نراقي ناسيوناليست، جهانسومگرا و بوميگرا و خويي ميهندوست و جهانگرا و مللگرا است. ويژگي مهم نراقي در اين كتاب قول به ذات شرقي در برابر ذات غربي است، يعني در او به نوعي شرقشناسي وارونه ميبينيم. او در حاشيه نزديك مناسبات قدرت مسلط زمانه است در حالي كه خويي بيرون از اين مناسبات است.
نراقي يك هويتگراي محافظهكار و خويي يك جامعهگراي چپ تحولخواه است. نراقي مايل به گفتوگوي آزادمنشانه است ولي خويي قائل به گفتوگوي كثرتگرايانه است. نراقي اصرار دارد كه به نفع يك حقيقت عيني استدلال كند ولي خويي به حقايق چندگانه قائل است .
يكي از دعاوي نراقي اين است كه غرب يك كليت يكپارچه است و روشنفكران ما اشتباه ميكنند كه معتقدند در آن هم خوب است و هم بد. اين تفكر در بستر انقلاب 57 بسيار رايج است. اما خويي قائل به جامعههاي غربي است و معتقد است كه ما به جاي يك كليت غربي، انواع غربها و روايتها و عملكردها داريم و دورهها و جوامع غربي با هم تفاوت داشتند. او ميگويد شرق نيز چنين است و نميتوان كليت شرق را يكسان و منسجم ديد.
خويي ضمن قبول انتقاد به غرب بر حضور نكات مثبت در آن تاكيد ميكند و از درخششهاي غرب نيز دفاع ميكند و مثلا از گفتوگوهاي احترامآميز و سازندهاي كه در غرب ميان انديشمندان هست، دفاع ميكند. بنابراين خويي معتقد است كه در غرب و شرق، بايد حسب شرايط متفاوت، داوريهاي متناسب داشت. او ميگويد اگر در شرق چوانگ تزو داشتيم، اما در غرب نيز ديوژن بوده است و بنابراين يك ذات متمايز و مشخص غرب و شرق نميتوان در نظر گرفت.
نراقي حس نوستالژيكي نسبت به برخي ويژگيهاي جامعه ايران دارد و مرتب به نحوي تحسرآلود نسبت به جامعه ايران سخن ميگويد، جامعهاي كه در آن دموكراسي روستا و مهماننوازي و زندگي سرشار از عاطفه و همياري و مهمان دوستي و... رواج داشته است، اما خويي تحولخواه است و ميگويد آن جامعه هرچه بوده، متحول شده است و اقتصاد روستايي كه آن روابط را امكانپذير ميكرد، دگرگون شده و در جامعه شهري صنعتي ديگر آن ارزشها قابل بازتوليد نيست. خويي در برابر «آنچه خود داشت» نراقي ميگويد فرض كنيم چنين بوده است، اما اولا آيا الان هم داريم و ثانيا با تغييراتي كه رخ داده آن مناسبات با آن شكل در دنياي امروز هم قابليت كارايي و تكرار را دارد يا خير.
مثال مهم ديگر از مناظره آنها بحث درباره نهضت مشروطه در تاريخ معاصر ايران است. نراقي از عدالت به معناي انصاف در فرهنگ ما ميگويد و آزادي را به معناي آزادمنشي و مردمي بودن و جوانمردي ميداند و ميگويد اينها با آزادي و برابري غربي متفاوت هستند. او ميگويد عدالت ما سوسياليسم و آزادي ما دموكراسي نيست. به نظر او مشروطه براي عدالتخانه و جلوگيري از ظلم حكام بود، اما به تعبير او «روشنفكران فرنگ زده» بر اين عدالتخواهي ايراني قباي آزاديخواهي غربي پوشاندند و اين انحراف مشروطه است.
خويي در برابر به استناد روزنامه ميزان شماره 14 دوشنبه شوال 1329 قمري ميگويد ماحصل مشروطه دو حكم است: حريت و مساوات. حريت يعني آزادي شخص در مطلق حقوق خود و مساوات نيز برابري در همه حقوق است. او ميگويد اتفاقا خوانش مشروطه خواهان از آزادي و مساوات مشخص بوده است. نراقي اجماع سنتي را بر رايگيري ترجيح ميدهد و آن را بهتر از دموكراسي پارلماني ميداند و ميگويد صنفي بودن و طبقاتي بودن انتخابات مجلس اول خوب بود و اينكه سازوكار را در مجالس بعدي تغيير داديم، با اقتضائات جامعه ما در آن زمان ناسازگار بود. خويي اما كماكان تغيير را ميبيند و از ترتيبات پيچيده و سيستمهاي دموكراتيك سخن ميگويد.