- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 114414 - 82/1
- وزن: 0.20kg
- UPC: 15
آرش در قلمرو تردید
نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 83
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 5
مروری بر کتاب
نه داستان کوتاه
حکایت آرش امروزی که تیر و کمان کودکانه ای به دست او داده اند تا از فراز دماوند رسالت تاریخی خود را انجام دهد، اما او در کمرکش کوه حتی نمیداند که باید تیر خود را به کدام سمت پرتاب کند... و در نهایت کمان را بر سر خود میشکند و نالان در دل کوه گم میشود...
ما دو مسافر بودیم ، یکی از شرق و دیگری از غرب ما دو مسافر بودیم من از شرق مقدس می آمدم و او از مغرب سرد.
او بار شراب داشت ، و من، به جستجوی شراب آمده بودم.
او شراب فروش بود و من مشتری مسلم متاع او بودم.
و هر دو به یک شهر می رفتیم...
...آقا معلم نفس ِ آسوده یی کشید و گفت : "شکست خوردی،نه؟
و دستهایش آویخته شد و موج لبخند شادمانه یی بر ساحل لبهای او نشست، آهسته گفت : بله،شیطان ! من به آنها گفته ام که هرگز "بدبخت بودن را به "آینده" نبرند.
برای زمان آینده ، افعال بهتری وجود دارد كه می شود صرف کرد. دیگر خیلی دیر است که تو صرف فعل بدبختی را به شاگردان من تعلیم بدهی. تنها یک لحظه ی مملو از تردید ممکن بود تصور کنم که آنها را فریب داده یی؛ولی حالا دیگر دلم گرم است که آنها ، بی شک آینده را با افعالی که دوست دارند پر خواهند کرد...
در داستان "شیطان "در غیاب معلمی به کلاس درس او میرود و از دانشآموزان میخواهد تا فعل "بدبخت بودن "را در زمان آینده صرف کنند ;اما هیچ یک از از دانش آموزان خواسته شیطان را بر آورده نمیکنند .شیطان که از این عمل بچهها به شدت عصبانی است همه را تهدید میکند .در این هنگام یکی از شاگردان میگوید" :آقا این فعل در زمان آینده صرف نمیشود ."در این هنگام معلم وارد کلاس میشود و به شیطان میگوید که من به بچهها گفتهام که بدبخت بودن را نمیتوان در آینده صرف کرد .