- موجودی: موجود
- مدل: 199776 - 112/5
- وزن: 0.40kg
آتش و خشم
نویسنده: مایکل وولف
مترجم: محسن عسکری جهقی
ناشر: ثالث
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 516
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
این کتاب که نخستین بار در سال 2018 انتشار یافت. وولف با دسترسی تقریبا بدون محدودیت خود به دفاتر کار رئیس جمهور در کاخ سفید، در این کتاب نشان می دهد که پشت صحنه ی نه ماه نخست دوران ریاست جنجال برانگیزترین رئیس جمهور آمریکا واقعا چه اتفاقاتی افتاد. از زمانی که دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سوگند یاد کرد، ایالات متحده و در واقع تمام جهان شاهد اتفاقاتی عجیب، جنجالی و گاها گیج کننده بوده است؛ اتفاقاتی که نشان دهنده ی خشم و عدم ثبات مردی است که بر کرسی قدرت نشسته است.
کتاب آتش و خشم، شرحی هیجان انگیز و تکان دهنده از دوران ریاست ترامپ است که از جزئیات جدید و ارزشمندی درباره ی هرج و مرج به وجود آمده در کاخ سفید پرده برمی دارد.
تقریباً همۀ افراد گروه کوچک کمپین، خود را واقعبین میدانستند، همانقدر واقعبین که هر کس دیگری در سیاست واقعبین است. توافق نانوشته میان آنان این بود: نه تنها دونالد ترامپ رئیس جمهور نخواهد شد، که نباید هم بشود. خوشبختانه گزارۀ اول به این معنا بود که هیچکس مجبور نیست با دومی دستوپنجه نرم کند.
همینطور که کمپین به پایان میرسید، خود ترامپ بسیار خوشبین بود. دوست قدیمی ترامپ، راجر آیلز، این جمله را مدام تکرار میکرد که اگر دنبال کار در تلویزیون هستی، اول نامزد ریاست جمهوری شو. حالا ترامپ، داشت به توصیۀ دوستش آیلز گوش میکرد و شایعههایی دربارۀ شبکۀ خودش راه انداخته بود؛ چشمانداز آینده روشن به نظر میرسید.
ترامپ به آیلز اطمینان داد که با برندی بسیار قویتر و فرصتهایی جدیدتر، از این کمپین بیرون خواهد آمد. او در گفتوگویی که یک هفته پیش از انتخابات با آیلز داشت، گفت: «این حتی از رؤیاهای من هم بزرگتر است. من به باختن فکر نمیکنم، باختنی در کار نیست. در مجموع ما بردهایم.» علاوه بر این، او از همین الان موضوع سخنرانیاش را برای باختن انتخابات آماده کرده بود: انتخابات دزدیده شده است!
ازدواج دونالد ترامپ برای تمام کسانی که دور و برش بودند، گیج کننده بود. یا برای هر کسی که جت شخصی و خانههای متعدد نداشت. او و ملانیا نسبتا وقت کمی را باهم میگذراندند. روزها بیآنکه تماسی داشته باشند، از هم دور بودند؛ حتی وقتی باهم در برج ترامپ بودند. اغلب ملانیا نمیدانست دونالد کجاست یا اینکه اهمیت زیادی به این واقعیت نمیداد. شوهرش از این خانه به آن خانه در حرکت بود و از اتاقی به اتاق دیگر میرفت.
ملانیا علاوه براینکه چیز زیادی درمورد مخفیگاه همسرش نمیدانست، درمورد کارش نیز زیاد نمیدانست و البته علاقهي زیادی هم به این مسئله از خود نشان نمیداد. ترامپ که پدری غایب برای چهار فرزند اولش بود، حتی برای پنجمین فرزندش برن، پسری که از ملانیا داشت، غایبتر بود. حالا با ازدواج سومش، به دوستانش میگفت که فکر میکند عاقبت هنر را به غایت رسانده است: زندگی کن و بگذار زندگی کنند. «هر کاری دوست داری، بکن».
ترامپ زن بارهای بدنام بود و طی مبارزهي انتخاباتی احتمالا به هيزترین مرد دنیا تبدیل شده بود. در حالی که کسی هرگز نمیگفت ترامپ درمورد زنان حساس است، او دیدگاههای بسیاری در رابطه با کنار آمدن با آنها داشت؛ از جمله نظریهای که با دوستانش در این مورد مطرح میکرد: هرچه اختلاف سنی بین مردي مسنتر و زنی جوانتر بیشتر باشد، زن جوانتر کمتر خیانت مرد مسنتر را جدی میگیرد. اما اینکه بگوییم این ازدواج فقط اسمی بود، دور از واقعیت است.
وقتی ملانیا حضور نداشت، ترامپ اغلب دربارهي او صحبت میکرد. قیافهاش را ستایش میکرد. اغلب برای ملانیا غریب بود که ترامپ در حضور دیگران این مسائل را بیان میکرد. با افتخار و بدون کنایه به مردم میگفت: «او یک همسر خوشگل و باحال است.» و وقتی کاملا زندگیاش را با او سهیم نبود، خوش و خرم آن را ضایع میکرد. میگفت: «یک همسر خوشبخت یک زندگی خوشبخت است.»