دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مقالات RSS Feed

25 Oct نگاهی به داستان تشیع جنازه پیکر ساز اثر ویلا کتر
0 4319
گروهی از مردم شهر در ایستگاه میانه راه کنار یکی از شهرکهای ایالت کانزاس منتظر ورود قطار شبانه بودند که تا آن موقع بیست دقیقه تأخیر کرده بود. برف انبوهی همه جا را پوشانده بود. در زیر نور کمرنگ ستارگان ، ردیف درختان آن سوی مرغزارها ی وسیع و سپید جنوب شهر، کمانهای مات و دودی رنگی بر پهنه آسمان صاف ساخت..
25 Oct نگاهی به داستان آواز اثر اسماعیل کاداره
admin 0 4261
هر چه زمان بیشتر می گذشت ، این رویا بیشتر تسخیرش می کرد ، رویایی واحد : رویای اینکه روزی آوازی زاده شود که نام او را بزرگ بدارد؛ آوازی که خودش هم شبانگاه در کوهستان در زیر آسمان پوشیده از ابر بتواند آن را بشنود . ولی پس از آن همه سالها ، هرگز کسی به فکر نیفتاد بود که او را بسراید . با حیرت می اندیشی..
25 Oct نگاهی به داستان چپ دستها اثر گونتر گراس
admin 0 4190
اریک مرا تحت نظر دارد. من هم از او چشم بر نمی گیرم. هردو اسلحه در دست داریم و پس از بررسی و مشورت تصمیم گرفته شده است که ما این اسلحه هارا مورد استفاده قرار دهیم و یکدیگر را زخمی کنیم. اسلحه هایمان پرند . ما تپانچه هایی را که فلز سردشان به تدریج در دستهایمان گرم می شود و در تمرینهای طولانی مورد آزما..
25 Oct نگاهی به داستان چشم های بیلی اثر ویلیام مارچ
0 4105
پرستار به اتاقی آمد که بیلی در آن نشسته بود. نگاهی به دور بر انداخت تا به خود اطمینان دهد که همه چیز طبق میل دکتر است . در بیمارستانهایی از نوع بیمارستانهای آنها ، به آدمهایی به سر شناسی دکتر عادت نداشته و هر باری که دکتر برای دیدن بیل می آمد پرستار نگران می شد که مبادا دکتر چیزهایی از او بپرسد و ..
24 Jul نگاهی به داستان شب لک لک ها  اثر گابریل گارسیا مارکز
admin 0 4849
سه تایی دور میز نشسته که یک نفر ، سکه ای در شکاف دستگاه موزیک انداخت و دستگاه آهنگی را از سر گرفت که تمام شب پخش شده بود ، فرصت نکردیم به بقیه اش فکر کنیم . قبل از اینکه یادمان بیاید کجا هستیم قبل از اینکه جهت باد را بفهمیم ، اتفاق افتاد. یکی از ما کورمال کورمال دستش را به طرف پیشخوان درازکرد( ما دس..
24 Jul نگاهی به داستان بیگانه‌ای در بهشت پرکاران اثر رابیندرانات تاگور
admin 0 4601
مرد که هیچگاه ثمربخشی محض را باور نداشت، بی‌پرداختن به کاری سودمند غرقه در خیالاتی بود غریب. تندیس‌هایی کوچک می‌ساخت: مردان و زنان، برج‌ها و باروها و سفالینه‌هایی آذین شده با صدف‌های دریایی. نقاشی نیز می‌کرد و بدینسان وقت را به کارهایی تباه می‌کرد که بی‌ثمر می‌نمود و بی‌حاصل. بارها عهد کرده بود که خ..
24 Jul نگاهی به داستان کا اثر دینو بوتزاتی
admin 0 4536
روزی که «استفانوروا» دوازده ساله شد، از پدرش که صاحب و ناخدای یک کشتی زیبای بادبانی بود خواست تا به عنوان هدیه تولدش، او را با خود به کشتی ببرد و گفت: «من هم وقتی بزرگ شدم، می‌خواهم مانند تو روی دریا بروم و ناخدای کشتی‌های حتی بزرگتر و قشنگ ‌تر از کشتی تو بشوم». پدرش پاسخ داد: «خدا پشت و پناهت باشد ..
24 Jul نگاهی به داستان برج  اثر دینو بوتزاتی
admin 0 4413
در زمانی که اقوام وحشی و چادرنشین به شهرها هجوم می‌‌آوردند، یک شهرنشین جوان و ثروتمند به نام جوزپه گودرن، در مرز شمالی شهر، برج بسیار بلندی با اتاقی در بالای آن، برای خود ساخت تا بیشترین ساعات روزهای خود را در آن بگذراند. از آن بالا، قسمت زیادی از جاده‌ای که به طرف شمال می‌رفت زیر نظر بود، جاده‌‌ای ..
22 Jul تاریخ موسیقی فیلم در ایران
admin 0 5008
مسیری که فیلم در ایران از آغاز تا به امروز طی کرده است و نگاهی به آهنگسازان شاخص در طول تاریخ این حرفه شامل : مرتضی حنانه ، واروژان ، اسفندیار منفرد زاده ، فرهاد فخرالدینی …..موسیقی فیلم، با آن تعریفی که در همه جای دنیا مرسوم است، از قدمت چندانی در سینمای ایران برخوردار نیست. در حالیکه نخستین فیلم..
22 Jul سینمای ایران و جشنوار ‏های جهانی
admin 0 5048
ذکر جوایز تعلق گرفته به فیلمهای ایرانی در جشنواره های مختلف جهانی از آغاز تا سال 2000 و به تفکیک دهه های میلادی .ـ حضور و موفقیت در صحنه جشنواره‏ های جهانی از علایق دیرینه دست‏ اندرکاران سینمای ایران بوده و هست. انگیزه ابتدایی این علاقه ، به بالابردن اهمیت یک فیلم در داخل معطوف بود و با همین انگیز..
19 Jul بچه قنداق کرده تو دامن آدم می‌گذارند!
0 4648
کنایه است از حرفی ناحق و تهمت و اسنادی ساخته و پرداخته که به کسی بندند. هرکس کاری ناروا نکرده باشد یا حرفی به دروغ نگفته باشد و به او نسبت دهند و گویند که: «فلانی، فلان کار کرده یا فلان حرف زده» او می‌گوید «عجب مردمی هستند! بچه قنداق کرده توی دامن آدم می‌گذارند». یعنی دروغ پرداخت کرده برای آدم می‌سا..
19 Jul باید پدرش را پیش چشمش آورد
admin 0 4632
هرگاه آدم نانجیب و بدذاتی با تکبر و سرکشی و غرور خودنمایی کند و باعث آزار این و آن بشود می‌گویند: باید باباشو پیش چشمش آورد تا آدم بشود.گویند: تاجر ثروتمندی قاطری داشت، که این حیوان در اثر تغذیه کامل و مواظبت کافی غلامان تاجر، خیلی‌خیلی فربه و چاق شده بود و مخصوصاً تاجر این قاطر را موقعی سوار می‌ش..
نمايش 1 تا 12 از 99 (9 صفحه)

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات