- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 186685 - 117/3
- وزن: 0.70kg
25 مقاله تحقیقی فارسی درباره سیبویه
نویسنده: محمدحسین اسکندری
ناشر: دانشگاه پهلوی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 420
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو : صفحات مقدمه کتاب خط کشیده
مروری بر کتاب
ارائه شده به کنگره جهانی بزرگداشت دوازدهمین قرن درگذشت سیبویه
دانشگاه پهلوی 7 تا 12 اردیبهشت 1353
در این مقاله، آرای سیبویه ـ دانشمند مسلمان و ایرانی ـ دربارۀ زبان و زبانشناسی بررسی شده است. این عالم بزرگ ایرانی، که از رهبران نحلۀ بصره نیز بود، در نحو زبان عربی به کمال رسید. کتاب او با عنوان الکتاب از معروفترین و معتبرترین کتابها در زمینۀ نحو است. الکتاب طرز توصیف دستور زبان عربی را تعیین و تثبیت کرد. تصویری که او از دستور زبان عربی رسمی و کتابتی ترسیم نمود بهذات همان است که امروزیان از آن زبان در ذهن دارند.
این پژوهش تلاشی است در جهت معرّفی چهره ی مردی از مردان ایران زمین، سیبویه، همو که در مدّت کوتاه زندگیش تلاش بسیاری در جهت تدوین نحو عربی مبذول داشت و شاهد این مدّعا کتاب ارزنده ی اوست که نام الکتاب را قرنهاست با خود دارد.
در ابتدا به صورت مجمل و گذرا به دلایل پایه گذاری علم نحو و بنیانگذاران این دانش می پردازیم و در ذیل آن به مختصری از زندگی نامه ی سیبویه و تحصیلات او که تاریخ بدان معترف است اشاره می شود و آن گاه نمونه ها و شواهدی از الکتاب و اقوالی که در اهمیّت و برجستگی این کتاب در کتب تاریخ به گونه ای متواتر نقل شده عنوان خواهد شد.
با امید به اینکه این پژوهش که هیچ ادّعایی در کمال و احاطه به همه ی جوانب امر ندارد، بتواند قدم کوچکی باشد در جهت برداشتن قدمهای بزرگتر در معرّفی چهره هایی همچون سیبویه.
ابوبشر و ابوالحسن عمروبن عثمان بن قنبر فارسی بیضاوی ملقّب به سیبویه مولی بنی الحارث بن کعب، سرآمد زمان و افتخار ایران، مشهور جهان و نادره ی دوران، رئیس بصریان و امام نحویان در بیضای شیراز در عصر عبّاسی اول به دنیا آمد. « بیضاء شهری است مشهور در سرزمین فارس که بزرگترین شهر ناحیه استخر به شمار می آید و با شیراز هشت فرسخ فاصله دارد، و بدان سبب آنجا را « بیضاء » نام داده اند که قلعه ی سفیدی در آنجا وجود داشته و از فاصله ی دور نمایان بوده. این شهر در روزگاران پیشین، لشکرگاه مسلمانان به شمار می آمد و برای فتح استخر از آن استفاده می کردند. یاقوت آن را چنین توصیف می کند: شهری است تمام آباد با بناهای گلی و نعمتی فراوان، شیرازیها از فرآورده های آن بهره می گیرند »
بنابراین سیبویه در نژاد به ایرانیان و در « ولاء » به حارث بن کعب بن عمروبن عله می رسد.
سیبویه در بصره نشو و نما یافته است، بنابراین خانواده ی او از بیضاء به بصره کوچیده اند. نویسنده کتاب سیبویه پیشوای نحویان احتمال می دهد که علّت این هجرت از وطن شاید این بوده که خانواده ی سیبویه استعداد کودک خود را کشف کرده و برای رسیدن به شکوه و منزلت از بیضاء مهاجرت کرده اند؛ چرا که در دستگاه عبّاسیان برای ایرانیان کار فراوان بوده و مراکز فرهنگی آن دوران عبارت بود از حجاز و بصره و کوفه.
دیری نپایید که این آرزوی دیرینه ی خانواده محقّق شد و نام فرزندشان همچون ستاره ای تابان در آسمان علم و ادب درخشیدن گرفت که انوارش همیشه ی ایّام پرتوافشانی خواهد کرد. مقام علمی وارسته ای که سیبویه به خود اختصاص داد اذهان بسیاری از مورّخان و پژوهندگان را حتّی به کنجکاوی در معنای نامش واداشت، به طوری که در این باره اقوال مختلفی ذکر شده که به چند مورد اشاره می شود:
دکتر محمّد معین در فرهنگ فارسی خود سیبویه را به معنای سیب کوچک یا بوی سیب ذکر کرده.
ابن الندیم نیز این واژه را فارسی و به معنای رائحه التفاح بیان داشته.
اگر چنین باشد که سیبویه به معنای بوی سیب باشد این واژه مرکّب از دو کلمه ی سیب و بوی است که در هم تلفیق شده اند و در زبان عربی با کسر سین و سکون یاء و فتح باء و واو و سکون یاء تلفّظ می شود بدین صورت: سِیْبوَیْه، و در زبان فارسی آن را با ضمّ باء و سکون واو و فتح یاء، بدین صورت: سِیْبُویَه.
بنابراین در زبان عربی این واژه را مرکّب مزجی مختوم به « وَیه » به حساب می آورند.
برخی راویان گویند: سیبویه ملقّب به این نام شد، زیرا مادرش در کودکی او را با این کلمه می رقصانده و یا گویند: چون گونه هایش به مانند سیب بود، و برخی گویند: چون همیشه از او بوی خوش به مشام می رسید، و یا او را به علّت ظرافت و لطافت سیبویه گویند.
دو قول جالب دیگر هم درباره ی این وجه تسمیه ذکر شده که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. چنان که آقای علی اصغر حکمت در کنگره ی بزرگداشت دوازدهمین قرن درگذشت سیبویه در اردیبهشت 1353 می گوید: « ... به زعم این بنده کلمه ی سیب به تنهایی نام او بوده است و چون به لهجه ی ( گویش ) اهل فارس و جنوب ایران اَعلام را عموماً با اشباع ضمّه به صورت واو تلفّظ می کنند او را در ولایت خود او سیبو می گفته اند و از طرف دیگر این گونه اسامی اَعلام چون به عربی درآمده دو حرف " ی "، " هـ " به آن الحاق کرده و واو را فتحه داده اند و این نام گذاری عربی نه تنها در اسامی فارسی معمول شده بلکه " ویه " حتّی در عالم عرب نیز معمول بوده است، مانند " قولویه " و " نفطویه " و " خالویه " و غیره که همه از اسامی معروف است ». و در ادامه شواهد دیگری آورده از جمله بندر « عسلویه » که اهل محل آنجا را « عسلو » می گویند و در دفاتر رسمی از قدیم « عسلویه » نوشته اند و یا لقب امیر علاءالدوله ی دیلمی به فارسی « کاکو » یعنی دایی و به عربی « کاکویه » گفته می شود.
قول دوم گفته ی دکتر عبدالحمید یادگاری است که در همین کنگره در مورد نام سیبویه و معنای آن بیان کرده است. او معتقد است که استعمال « ویه » با کلمات مرکّب با پسوند « ویه » باید ریشه و بنیاد دینی و مرجع و منبع اعتقادی و علاقه و رابطه ی مذهبی داشته باشد و مردم ایران و بالأخص خراسانیها از قدیم الأیّام و حتّی قبل از اسلام به خداپرستی تمسّک می جستند. از این رو ایرانیان خداپرست نامگذاری خود را نیز با نام خداوند مقرون می کردند، چنان که در بین عربهای متدیّن به دین حنیف قبل از اسلام، رواج داشته و عبدالله، نام پدر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه، نامی آشنا است.
ایرانیان نیز فرزندان خود را بنده ی خدا می شمردند و با توجّه به این استدلال تمام اسماء منتهی به « ویه » در حقیقت به « وی= Wai » یعنی او: آفریدگار جهان و خالق کون و مکان و مالک الرقاب، منتهی می شد، بنابراین « ویه » یا « وی » ضمیر است، نه واو تصغیر و نه چیز دیگر، همچنان که در کتاب تاریخ نیشابور اثر ابوعبدالله محمّد بن حمدویه نقل شده که ابویعقوب اسحاق بن ابی الحسن معروف به راهویه بود و چون عبدالله بن طاهر بن الحسین امیر خراسان علّت تلقیب او را به این نام جویا شد راهویه پاسخ داد: چون در راه خدا و خانه ی خدا به دنیا آمدم کاروانیان که اهل مرو بودند، مرا راهویه نامیدند، و پدرم اگرچه این اسم و لقب را نمی پسندید امّا من آن را می پسندم. بنابراین مادر سیبویه که حتماً زنی خداپرست و با ایمان بوده و شاید مطّلع از معانی الفاظ، فرزندش را سیب خدا یعنی عطا و نعمت خدا نامید، یا اینکه مردم شیراز او را سیب خدا نام نهادند و شیراز مهد زبان فارسی در آن زمان بوده است. ...