- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161545 - 52/4
- وزن: 0.33kg
دوازده سپتامبر
نویسنده: فرورتیش رضوانیه
ناشر: صفحه سفید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 328
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه داستان ها به شیوه بومرنگ
در شیوه بومرنگ شخصیت اصلی داستان خود شما هستید. بومرنگ ذهنتان را برای چند دقیقه از وضعیتی که در آن قرار دارید خارج میکند و دوباره باز میگرداند به طوری که پس از خواندن هر داستان با خود خواهید گفت:"زندگی من به آن بدی هم که فکر میکردم نیست!
نویسنده در این کتاب با ریزبینی ها و نکته سنجیهای خود که معمولاً با پایان بندیهای غافلگیر کنندهای همراه است ابتدا مخاطب را به خنده وا میدارد، اما خواننده با اندکی فاصله گرفتن از داستان متوجه تراژیک بودن وضعیت قصه می شود که البته باز هم در جهان امروز میتواند جنبه کمیک و خنده دار داشته باشد.
از نکات قابل توجه این کتاب هوشمندی در طراحی جلد آن است که طنز داخل کتاب به آن هم سرایت کرده و هواپیمایی فرضی را نشان میدهد که در حال برخورد با برج میلاد است. از 80 داستان طنزی که این نویسنده و روزنامه نگار در کتاب خود آورده است تعدادی پیش از این در نشریات مختلف به چاپ رسیده اند. اما تعدادی دیگر هم چاپ اول به شمار میآیند. ضمن آنکه گردهمایی همه آنها در این کتاب می تواند مخاطب را از تورق و جستجو در نشریات قدیمی برای یافتن داستانهای طنز رضوانیه بی نیاز کند.
...آویده، در محل کارتان مافوق شماست. از نظر قیافه و اخلاق با معیارهایی که مادرتان برای عروس آیندهاش در نظر دارد، کاملا مطابقت دارد. در یک نامه همه چیز را برایش توضیح میدهید و آن را وارد سیکل اداری میکنید. آبدارچی آن نامه را اشتباهی روی میز یک مدیر دیگر میگذارد. شما متوجه این اشتباه میشوید و تا دیر نشده، یواشکی به دوستان خود میگویید که مخصوصا این نامه را به آن خانم مدیر دادهاید تا به او بخندید.
چند دقیقه بعد همان خانم بسیار خوشحال نزد شما میآید. همه به یکدیگر نگاه میکنند و میخندند. او ناراحت میشود و ماجرا را برای خانم رئیس تعریف میکند.
پنج دقیقه بعد در اتاق آویده هستید.او میپرسد: "ماجرای این نامه چیست؟" شما میگویید که نامه به اشتباه به دست آن خانم رسیده و گیرنده واقعی آن، خود آویده است.عصر آن روز آویده به مادرش میگیود شما از او خواستگاری کردهاید. مادرش میگوید باید سطح فرهنگ خانواده داماد را بررسی کند. آویده با اطمینان کامل از کلاس بالای خانواده شما، شماره تلفن منزلتان را به مادرش میدهد.
"بله!"
مادر آویده سکوت میکند.
صدای پشت خط میگوید: الو، چرا حرف نمیزنی؟! ... لال شدهای؟! ... زر بزن ...! ... ما دختر نداریم. دیگه مزاحم نشو!"
نویسنده :
«من این کتاب را به عزتالله انتظامی و مرتضی احمدی تقدیم کردم. در روزگاری هستیم که اغلب افراد جامعه قدر هنر و هنرمند را نمیدانند و یادشان میرود که بزرگانی برای هنر این مملکت زحمت کشیدهاند که همواره مورد بیمهری مردم و برخی ازمسوولان بودهاند.